1 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید رمان جدال خاکستری Parya***1368 کاربر انجمن

Ukuran: px
Mulai penontonan dengan halaman:

Download "1 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید رمان جدال خاکستری Parya***1368 کاربر انجمن"

Transkripsi

1 رمان جدال خاکستری Parya***1368 کاربر انجمن نودهشتیا این کتاب درسایت نگاه دانلود آماده شده است بنام خدا 1 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

2 سالم همه. ان... خوب و خوشید و سالم تندرستید. رمان جدال خاکستری به هیچ عنوان واقعی نیست و فقط جنبه تفریحی هم نداره. تو همین سایت خیلی رو دیدم عالقه شدیدی دارن که به همچین موضوعی برسن ببین تو عالم جنه ها چی می گذره. اما متاسفانه دوس هم ندارند باور کند جن گیری احضار روح و جن. از این حرف شروع یه جدال خاکستری. مثل دود که تو چشم آتش بیارش باشه. امیدوارم با سرنوشت و اتفاقات خاکستری تلخ و شیرین لبخند بزنید و ترس از جنه نداشته باشید تو مورد فربد کمکتون می کنه. جدی باشید کاری به عالم اجنه نداشته باشید علی بهتون یاد می ده. کال قصد مچ انداختن و حلقه به گوش دادن جن ببوسید بزارید کنار. عزیز دلم. دانی با روش خودش دیکته می کنه. دوست های که یه جور های از اجنه و رمان ترسناک می ترسند نگران نباشن... تا وقتی راوی فربد ترسش عین شخصیتش بامزه است. ولی راوی عوض شد و دانی که مخالف فربد خب جنه دیگه. حرف آخر قبل شروع رمان تو گروه عکس شخصیت ها رو ببینید. و نظر هم بدید. ممنون از فردا شب رمان جدال خاکستری شروع می شه. موفق باشید. مینا. د مقدمه : اینجا دل شب است. شبهایش سرد و تاریکی است صدایی دلخراش گریه ی یک پسر بچه برای ترساندن یا درد کشیدن میاید. ناله می کند : که خانه در تصرف جن هاست... جن ها!!!!! دانی سر و صدا باعث شد از مدیتیشنم بگذرم. از سقف شیرونی به طبقه پایین نگاه کردم. باز این پسر پیداش شد با یه گله آدم خبر مرگش صد بار تو خوابش بهش اخطار دادم ها از رو نمی ره که. 2 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

3 از سقف به طبقه پایین رفتم یه گوشه نشستم کافی یکم ابتکار به خرج بدم بترسن وسایل صاحب خونه قبلی اونجا بود بد جور منظم بود مجبورم علی رغم میل باطنیم خونه رو داغون کنم زدم شیشه ها و تمام وسایل شکستنی و شکستم. پسر میمون عین چنار قد کشید بود. از کل هیکل نوک مدادیش به موهای یه کیلو روغنش می رسید. ش لغمی یعنی شل بود مایی غم من هم بود. خریدار با هنر دستم د برو که رفتی. پسر ش لغمی زیر زبون یه امام زاده می گفت صدتا امامزاده از بغل لب هاش میزد بیرون که عمرا زیارت یکی رفته باشه. عقب عقب رفت رفت رد کارش وسایل دوباره مرتب کردم رفتم به کارم برسم. این روزها چقدر آدم ها بی کارن وسط روز میان مزاحم استراحت من می شن. یک سال بعد فربد با عصابی خراب که با زدن پام به سرامیک سفید کف بنگاه نشسته بودم. دلم می خواست بلند شم اون تلفن رو از گوشش جدا می کردم بر فرق سرش می کوبیدم. نه تا ضربه ی الهام بخش که بفهمه وقت من هم به اندازه ی سبزی پلوی زن وراجش مهمه. با اشاره دست روی سینه اش معذرت خواست لبخند مضحکی به صورتش پاشیدم. ملت بی کارن می رن زن اختیار می کنن آیا بعد از نیم ساعت بی زبون من که هدر رفت. برگشت می گه. بنگاه ی عرض می کردید خنده ی عصبی کردم سرم و خاروندم خدایش چی عرض می کردم. یه نگاه به دکانش کردم. هان این عرض بنده بود ها. داشتم می گفتم... این خونه ما چی شد... من که گفتم با شرایط و بودجه ی شما... بقیه ی حرفش با ایهام و اشاره زد. لپ مطلبش این بود که " من آسمون ج ل و چه بخونه " 3 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

4 از میون نگاهش رد شدم و با نگاه نافذ خودم گفتم من که گفتم اینقدری دارم... خونه نقلی خیلی کوچیک اختیار کنم... قوتی کبریتی کارتون خوابی هم ندارید یه جا هست دلبازه... اما دردسر سازه... قربون بی پرده بودنت. چه صداقتی تو کارش داره. چرا صاحب خونه خواسته بکوبه مرده بچه هاش قصد فروشش رو دارند. یعنی قبال اجاره می دادند اما انگار هرکی رفته اون خونه از دنیا و آرمان هاش دست شسته... همسایه ها می گن خونه جن داره... چند دقیقه به چهره خنده داره مرد نگاه کردم و با صدا خندیدم. مرد خودش و جمع کرد. می خواهی برو ببین چون خریدار نداره طرف داره زیر قیمت بازار مسکن می فروشه. بلند شدم. عالیه...! همراه بنگاهی وراج - البته بود که می گم - یه طوری داشت قصه های ترسناک خونه رو می گفت آدم فکر می کرد تمام عالم دور اطرافش پر از این موجوداتئه. اما خدایش وقتی داشت زرزر می کرد دلم می خواست موهاش و یکی یکی از بیخ بکنم ها. رسیدیم به منزل که با تعریف های که ازش شنیدم زیاد تعجب نکردم. درش که زنگ زده و در حال نابود شدن بود. در رو با کلید باز کرد حیاط کوچک دلبازی داشت. فقط یه آب و جارو یه هرس کاری چندتا کاشی و موزایک و یه یکم تعمیر واسه گلخانه کوچک داغونی که سمت راست حیاط بود می خواست و بعدش خیلی قشنگ می شود. 4 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

5 ساختمان انقدر شیک بود که حیاط که چیزی نبود در مقابلش. نیشم باز شد بوته ها تمام ساختمان آجری رو گرفته بودند دو طبقه بود و طبقه آخر شیرونی و دلباز بود تنها مشکلش یه باسازی حسابی بود خب من کال آدم قانعیم زیاد رو این موضوع حساس نیستم. فقط درش مشکل داشت که باید یه کشتی حسابی باش می گرفتم. که با زور زدن های مرد باز شد. داخلش موزه ی باستانی بود پر عتیقه چشمام چهارتا شد. اون وقت اسباب و اثاثه ی هم با خونه ست آره دیگه... کال می خواد خالص شه. ته دلم به فروشنده فرضی یه خاک تو سرت گفتم با خوشحالی شرایط قبول کردم. مرد که معلوم بود دل ایستادن نداره. سر سری قرار گذاشت. به زور دل کندم و رفتیم. عصر همون روز علی پسر عمو با فرهنگ با کالس ما زنگ زد و خواست برم پیشش داشتم پس اندازم رو می شمردم سر جمع پول خرید خونه که نمی شود. قرض های که از شرکت گرفتم هم روش باز چند میلیونی کم بود مادر و پدر هم نداریم که رو بندازیم بهشون خدا بیاموزدشون که ا نی عمری بابای ما حقوق بازنشستگی اون پس انداز مامان جان نبود دیگه رسما می رفتم گدایی. از اونجای که من فامیل مادری ندارم و تنها فامیل پدری که دوتا عمو و یه عمه عمه کال روابطه اش با من در حد روابطه ایران و اسراییل که من برای حثیت کشورم کنار کشیدم. دوتا عموم آخر یکیش بنده ی خدا مثل بابای من آه ش همیشه تا طاق فلک می ره. داره ها اما خوب زیر پوستی همون نداره بهتر بهش می چسبه. عمو محمود که می شود بابای مهندس علی وضعش توپ توپ بود. علی هم همین طور از اونجایی که علی عاشق من بود البته هنوز به زبون نیاورد بود اما از کارهاش فهمیدم... سالم به همه خوشحالم که این لطف شامل حال من شد که شما رمانم بخونید. دوستانی که پایی نوشتم تشکر می زند و به هر دلیلی نمی خوند و حتی یه جمله براشون پیش نمیاید لطفا فقط خواهشن تشکر نزنید چون حس می کنم یه بی احترامی به من و نوشتم و حتی خودتون وقتی پای پستی از نوشته ام تشکر می زنید فکر می کنم نوشته ام خوند شد براتون پیام می دهم ساعت منتظر نظرتون می مونم که خبری نیست تو گروه هم که حرف نمی زنید و فقط عضو شدید به خدا بد جور دلم می گیره حتی یکی بگه این چی مزخرف تو هم به خودت می گی نویسند من خوشحال 5 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

6 می شم میگم خوب حتما خوند و بد در اومده دوست نداشت از من با تجربه تر ولی حتی همین حرف ها رو نمی زنید که من بیچاره باور کنم رمانم خوانده شده اگه به تشکر سکوت بود که تو سایت نمی نوشتم می دادم چاب که البته به نظر خودم اونقدر خوب نمی نویسم که چاپ بشه رمانم همه شخصیتشون اخالق های که برای بعضی عجیب غیر قابل باور باشد من از اطرافم می گیرم ساعت سر یه پست فکر می کنم با بیماری و ضعف چشمام می نویسم در آخر فقط دو سه نفر باهم درباره نوشته ام حرف بزند یکم دردناکه قبال که دست نوشته ام به هر سو می رفت در آخر نوشته ام نظر و نقد خوانده ناشناسم خواستم کلی جواب گرفتم از کسی که خدا شاهد که من نمی شناختمشون و اون هم من و اما جواب شون برام اونقدر عزیز بود که نگهشون داشتم مثل حرف دوستم تو سایت که نقطه ضعف های خودم بچه های دیگر رو یادداشت می کنم که به نوشته ام کمک کنه همه نویسنده ها و خواننده ها وقتشون براشون مهمه من که در یه دکور زندگی می کنم و نتم مثل نوروز سالی یه روز بخدا ظلم که این طوری بشه اما بعد این پست و نوشته ام اگه هر کدوم از شما که پست خوندید و جوابی به نوشته ام تو گروه یا حتی پرفایلم ندادی براتون پیام می زنم که تشکرتون حذف کنید بدون تشکر بهتر و راحت ترم از اینکه یه تشکر ببینم و براتون پیام بدم و شما جواب ندید از غصه دق کنم. پس لطفا قبل تشکر زدن پستم بخونید تا آخر مطمئنم هر پست که گذاشته بشه برای خواننده ایجاد سوال یا یه حسی می کنه یا حتی قلم جوهری رو صحفه میزاره که باید گفته بشه پس نور باشد تا سایه ممنون میشم موفق باشید *** یه شب رو پیش علی موندم. صبح که بیدارم کرد خسته خواب آلود به سر قرار رفتم مرد فروشنده که فهمیدم اسمش آقایی ماکان مریدی ست کال آدم عجیبی بود سر نرخ جنجال نکرد و منم که کم نیاوردم خونه به اسمم شد مرد بی چاره رنگ پریده و الغر مردنی بود چهره کشیده و موهای مرتب و براقی داشت مدام با دستمال پیشونیش و پاک می کرد حس می کردم با خرید خونه بهش لطف بزرگی کردم بیچاره تا آخرین لحظه بهم می گفت مطمئنی... بعدا پشیمون نشی منم که جو گرفته بودم با اقتدار گفتم : نه خیالتون تخت. بعد خرید خونه نزدیکی عصر خرت و پرت هام و جمع کردم یه تاکسی گرفتم البته تمام وسایل من چند قبا کهنه و وسایل کارم و یه لب تاپ بود. وسط راه بودم که به علی زنگ زدم. علی هم به آدرس اومد وقتی رسیدم علی به ماشینش تیکیه داده بود با ژشت باکالسی به کوچه نگاه می کرد. پیاده شدم و سالم کردم 6 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

7 علی میشه پول راننده زحمت کش رو حساب کنی علی سری تکون داد و پول راننده رو حساب کرد. در رو باز کردم با هم داخل شدیم. علی آخه من به تو چی بگم با این خونه خریدنت... علی من می دونم ازش خوشت میاد االن بیا داخل می ببینی. علی نفسی کشید و به در ورودی رسیدیم. بخشید این درش یکم گیر می کنه. با دستگیره ور رفتم که باز شد خندیدم و داخل شدیم کال حواسم به علی و عکس العملش بود به کل هال بزرگ و وسایل دور اشکانیانش نگاه کرد سری تکون داد نظرت چیه کیف کردی فربدت این بار رو دور شانس بود چی بگم... به نظرت مشکوک نیست یه همچین خونه ی با کل وسایل به قولت عتیقه رو به اون قیمت بهت بفروشن... چرا اما خب شاید مرد یا روانی بود یا که فراری بود می خواست بره خارج زد تو سر مالش و البته منم همین لحظه از آسمون افتادم سر راهش بشین خونه خودت... به طرف کلید برق رفتم و بازدنش خونه با سه لوستر وسط هال روشن شد. می گم علی این خونه جون می ده واسه ماجرا جوی مگه نه علی در حالی که کاور سفید مبل بر می داشت گفت : دیوونه نشو بالیی سرت میاد ها. رو در روش نشستم اگه بشه من یه جن گیرم بیاد حلقه بگوشش بکنم تصور کن چه کارهای ازم بر میاد می فرستمش دمار از روزگار عمه فریده رو دربیار... نه... نه همکارم جدیدا زیاد زیراب من پیش مدیرمون می زنه پدر اون دربیاره خب نه علی خل وضع... شانس بیاری دمار از روزگار خودت در نیارن... در ضمن جن و ارواح و این حرف ها بستگی به باور طرف داره به نظر من باید بزاری تو عالم خودشون باشن تا ما هم تو دنیایی خودمون راحت باشیم... و تو هم مثل آدم زندگی کن برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

8 آدم بودن...!!!! کار سختی بهش فکر می کنم کنارش به احضار و انتقام از بقیه خب علی االن که فکر می کنم تو آدم بودن دو فلسفه جداین. بلند شدم و از کیفم مبایلم در آوردم تا غذا سفارش بدم. در حالی که منتظر پاسخ بودم. به نکته ی بسیار ظریفی اشاره کردی... چی می خوری علی هرچی تو سفارش بدی پول همراهت هست علی فربد عزیزم من عابر بانکتم نه به خدا... شما واسه ما حساب جاری هستید... الو... موقعه خوردنم دست از وراجی نکشیدم علی انگار راضی نبود که من اینجا باشم تمام وقت سرم خورد که تنها تو این خونه بزرگ نباشم... اما مگه من گوش شنوا داشتم. آخر سر راضی شد که جونم در خطر نیست اون عینک بدبینی رو از چشمش بکنه. با تمام تالشم نموند و رفت. به طبقه باال رفتم اتاق ها تو یه راه رو بودند سرد و تاریک بود سه در سمت راست و سه در سمت چپ با در های چوبی قهوه ی رنگ که به نظرم یه بیست قرنی از ساخت همچین درها ی می گذشت رو در روم یه در دیگه بود. اتاق رو گشتم همه اتاق ها دکور کالسیک داشتند در جلوی حمام و توالت بود که بد جوری به نظافت احتیاج داشت حسابی خاک گرفته بود. یه اتاق از سمت اتاق چپ چشم و گرفت دکور ترسناکی داشت کال دیوارش بی رنگ و بی حس بودند و قاب های از نقاشی دیوانه ی مثل خودم که از مناظر و این حرفها لذت نمی برند کلید زدم. یه نقاشی از یه زن یا مرد بود که موهاش روی صورتش ریخت بود و دستهاش به صورت حمله باال اورده بود و ناخنش سیاه بزرگ و ترسناک بود کنار همون تابلو یه نقاشی سفید و قطره خون بود خندم گرفت بابا دست مریزاد. کال نقاشی های با حالی بودند. اتاق قالی و فرشی نداشت پرده اتاق بد جوری ضخیم و سیاه بودند. خودم مایل به دیدن مناظر نبودم تخت هم مثل بقیه اتاق سیاه و سفید بود روش دراز کشیدم به سقف آثار باستانیش نگاه کردم لوستر میان یه نقاشی که روایت یه داستان ترسناک بود. خودم اون داستان این طور فهمیدم یه مرد یه موجود گردن زده. فک و فامیل اون موجود پدر باباش و در آوردند و در آخر یه موجود مرموز با یه شمشیر عجیب به کمک مرد اومد و باش دست داد و یه پیمان مهجول بستند. چه عجیب خب ادامه اش چی می شود که فکر کنم 8 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

9 رمان جدال خاکستری Parya***1368 کاربر انجمن نقاش عمرش به دنیا نبود مرده ادامه اش خودم می سازم فقط باید یکم فکر می کردم عجب داستانی می شود ها... موجود خوبه تمام چهره ش مثل بقیه دیوی بود جز رنگش که سفید بود. *** شب رو پیش علی موندم. صبح که بیدارم کرد خسته خواب آلود به سر قرار رفتم مرد فروشنده که فهمیدم اسمش آقایی ماکان مریدی ست کال آدم عجیبی بود سر نرخ جنجال نکرد و منم که کم نیاوردم خونه به اسمم شد مرد بی چاره رنگ پریده و الغر مردنی بود چهره کشیده و موهای مرتب و براقی داشت مدام با دسمال پیشونیش و پاک می کرد حس می کردم با خرید خونه بهش لطف بزرگی کردم بیچاره تا آخرین لحظه بهم می گفت مطمئنی بعد پشیمون نشی منم که جو گرفته بودم با اقتدار گفتم : نه خیالتون تخت. بعد خرید خونه نزدیکی عصر خرت و پرتم و جمع کردم یه تاکسی گرفتم البته تمام وسایل من چند قبا کهنه و وسایل کارم و یه لب تاپ بود. وسط راه بودم که به علی زنگ زدم. علی هم به آدرس اومد وقتی رسیدم علی به ماشینش تیکیه داده بود با ژشت باکالسی به کوچه نگاه می کرد. پیاده شدم و سالم کردم علی میشه پول راننده زحمت کش و حساب کنی علی سری تکون داد و پول راننده رو حساب کرد رو باز کردم با هم داخل شدیم. علی آخه من به تو چی بگم با این خونه خریدنت... علی من می دونم ازش خوشت میاد االن بیا داخل می ببینی. علی نفسی کشید و به در ورویدی رسیدیم بخشید این درش یکم گیر می کنه. با دستگیره ور رفتم که باز شد خندیدم و داخل شدیم کال حواسم به علی و عکس العملش بود به کل هال بزرگ و وسایل دور اشکانیش نگاه کرد سری تکون داد نظرت چیه کیف کردی فربدت این بار رو دور شانس بود 9 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

10 چی بگم... به نظرت مشکوکنیست یه همچین خونه ی با کل وسایل به قولت عتیقه رو به اون قیمت بهت بفروشن... چرا اما خب شاید مرد یا روانی بود یا که فراری بود می خواست بره خارج زد تو سر مالش و البته منم همین لحظه از آسمون افتادم سر راهش بشین خونه خودت... به طرف کلید برق رفتم و بازدنش خونه با سه لوستر وسطه هال روشن شد. می گم علی این خونه جون می ده واسه ماجرا جوی مگه نه علی در عالی که کاور سفید مبل بر می داشت گفت : دیوونه نشو بالیی سرت میاد ها. رو در روش نشستم اگه بشه من یه جن گیرم بیاد حلقه بگوشش بکنم تصور کن چه کاری ازم بر میاد می فرصتمش دمار از روزگار عمه فریده دربیار... نه... نه همکارم جدیدا زیاد زیراب من پیش مدیرمون می زنه پدر اون دربیاره خب نه علی خل وزن شانس بیاری دمار از روزگار خودت در نیار... در ضمن جن و ارواح و این حرف بستگی به باور طرف داره به نظر من باید بزاری تو عالم خودشون باشن تا ما هم تو دنیایی خودمون راحت باشیم... و تو هم مثل آدم زندگی کن... آدم بودن...!!!! کار سختی بهش فکر می کنم کنارش به احضار انتقام از بقیه خب علی االن که فکر می کنم تو آدم بودن دو فلسفه جداین. بلند شدم و از کیفم مبایلم در آوردم تا غذا سفارش بدم. در حالی که منتظر پاسخ بودم. به نخت بسیار ظریفی اشاره کردی... چی می خوری علی هرچی تو سفارش بدی پول همراهت هست علی فربد عزیزم من عابر بانکتم نه به خدا... شما واسه ما حساب جاری هستید... الو برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

11 رمان جدال خاکستری Parya***1368 کاربر انجمن موقعه خوردنم دست از وراجی نکشیدم علی انگار راضی نبود که من اینجا باشم تمام وقت سرم خرد که تنها تو این خونه بزرگ نباشم... اما مگه من گوش شنوا داشتم. آخر سر راضی شد که جونم در خطر نیست اون عینک بدبینی رو از چمش بکنه. با تمام تالشم نموند و رفت. به طبقه باال رفتم اتاق تو یه راه رو بودند سرد و تاریک بود سه در سمت راست و سه در سمت چب با در های چوبی قهوه ی رنگ که به نظرم یه بیست قرنی از ساخت همچین درها ی می گذشت رو در روم یه در دیگه بود. اتاق رو کشتم همه اتاق دکور کالسیک داشتند در جلوی حمام و توالت بود که بد جوری به نظافت احتیاج داشت حسابی خاک گرفته بود. یه اتاق از سمت اتاق چب چشمو گرفت دکور ترسناکی داشت کال دیوارش بی رنگ بی حس بودند و قاب های از نقاشی دیوانی مثل خودم که از مناظر این حرفها لذت نمی برند کلید زدم یه نقاشی از یه زن یا مرد بود که موهاش روی صورتش ریخت بود و دستهاش به صورت حمله باال اورده بود و ناخنش سیاه بزرگ ترسناک بود کناره همون تابلو یه نقاشی سفید و قطره خون بود خندم گرفت بابا دست مریزاد. کال نقاشی با حالی بودند. اتاق قالی فرشی نداشت پرده اتاق بد جوری ضخیم سیاه بودند خودم مایل به دیدن مناظر نبودم تخت هم مثل بقیه اتاق سیاه و سفید بود روش دراز کشیدم به سقف آثار باستانیش نگاه کردم لوستر مبان یه نقاشی که روایت یه داستان ترسناک بود. خودم اون داستان این تور فهمیدم یه مرد یه موجود گردن زده. فک و فامیل اون موجود پدر باباشو در آوردند و در آخر یه موجود مرموز با یه شمشیر عجیب به کمک مرد اومدو باش دست داد و یه پیمان مهجول بستند. چه عجب خب ادامه اش چی می شود که فکر کنم نقاش عمرش به دنیا نبود مرده ادامه اش ودم می سازم فقط باید یکم فکر می کردم عجب داستانی می شود ها... موجود خوبه تمام چهرش مثل بقیه دیوی بود جز رنگش که سفید بود. *** از اونجایی که آدم سحر خیزی نیستم زنگ هشدارم انقدر عجیب و غریب و بلند که چند سکته ناقص هر صبح تو نوار قلبم به زیبای قابل نمایش. زنگ و خفه کردم و بلند شدم یادش بخیرمامان خدا بیامورزدت صبح ها وقتی کالس داشتم با چه احترامی بیدارم می کردی یادش بسی گرامی البته تمام احترامش همین بود که جاروش فقط به صورت نماشی باال می گرفت تا بیدار بشم برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

12 حوصله هیچی رو نداشتم حس می کردم هنوز به خواب خوشم و اون... البته بعضی وقت ها شیطون وسوسه می کنه و گرنه من از هیچ زن منی خوشم نمیاد. یه ده دقیقه ی تو حمام روی دیوار خوابیدم همین چند دقیقه آخر خواب چه جادوی داره ها... با هر بدبختی بود آماده شدم و عین یابو تا سر کوچه که به خیابان متصل بود دویدم تاکسی گیر آوردم که چند نفر هم قبال به پستش خورده بودند. در ساختمان باز کردم عین این بچه ها که دیر می رسن مدرسه با احتیاط می رفتم اما آقای جمالی که میشود مدیر بخش ما دقیقا همون موقعه باید جلوی من سبز بشه خنده ی عصبی بامزه ی کردم. سالم صبح بخیر... خوبین... ابروی باال برد و دست به جیب تو کار زل زدن بود. ها خب حتما خوبین دیگه آدم زنده باشه خوبه... مگه نه دیدم نخیر کال زیر پوستی داره شکنجه می ده. خب من برم سر کارم بعدا می بینمتون... با اجازه... معطل نکردم و در رفتم وارد اتاق شدم از ته دل دعا کردم اخراج نشم آخه همین کار با وساطت عمو جون و علی بهم دادند.آخرش با این وقت شناسیم با مدرک گرافیکم باید سر رستوران لباس خروس بپوشم مردم رنگ کنم. دانی هنوز گوشم از اون صدا داشت سوت می کشید اگه اون مالکیت خونه و قرارم نبود می زدم از وسط دو نیم بشه لبخندی زدم به خودم امیدوار شدم اول این خطاش رفت فقط دو بار دیگه اون وقت من میدونم با ایشون. فربد از شرکت زدم بیرون تا برم خونه. سر کوچه یه سوپر مارکت بود از اون پولی که از علی واسه شام گرفتم خرید کردم و با دست پر و نیش باز وارد کوچه شدم چشمام و تنگ کردم یه پسر بی 12 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

13 ریخت داشت از دیوار من اونم کی من سرک می کشید پاهم تند تر کردم و بهش رسیدم یا کور بود یا همین کور بود من با این همه جذبه نمی دید. بخشید همه چیز امن و امان... برگشت با اون چشمایی زاغیش بهم نگاه کرد پایین پرید شما مستاجر جدیدی... اسم من مرسا ست همسایه رو به روتون... خب... میشه بفرماید اونجا چکار می کردی من منی کرد راستش من دیروز از اتاقم دیدم شما و یه نفر دیگه رفتین تو خونه... بعد بهم گفتند که خونه خریده شده خیالم راحت شد. ببین شاهزده مرسا... من کال عصاب توجه به حرف های شما ندارم... و یه بار دیگه ببینم از دیوار خونه من سرک می کشی می زنم به دو قسمت مساوی تقسیمت می کنم... باشه در ضمن اسمت بحال و سوژه ست. کلید گذاشتم در باز کردم. اخه... خونه شما جن داره ترسیدم بالی سرتون آوردند. با عصبانیت و خونسردی ظاهری گفتم داره که داره به خودم مربوطه... یه چیز دیگه یه سر به مطب دکتر بود معروفه بزن اوکه... برو خونه مامانی نگرانت می شه. و در بهت اون در کوبیدم. پسر واسه کارش توجیه بهتری نداشت خل و چل. در باز کردم اونقدر عصبی بودم که با یه لگد باز شد چراغ زدم وسایل گذاشتم روی میز کنار در ورودی و خواستم کتم رو در بیارم که چشمام چهار تا شد... یادم بود دیشب من و علی همه پارچه سفید های پذیرای رو بر داشتیم چطور همه دوبار از اتاق باال به روی مبل ها و قاب ها برگشته بودن. به طرف مبل رفتم میز برداشته شده بود و جاش یه کاسه قدیمی سفالی داشت پر خون می شود مثل ساعت شنی سقف نگاه کردم هیچ اثری از قطره نبود اما تو کاسه و صدایی برخورد خون به خون کاسه می به گفت داره یه چیزی می چکه تو کاسه سفالی. به اطراف نگاه کردم همه جا مرتب و در سکوت بود 13 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

14 به طرف کیفم رفتم و موبایل بیرون آوردم اولین حدسم این بود که این پسر مرسا این کار رو کرده اما چطور قطره های محو می چکید تو کاسه این نمی تونست کار اون الدنگ باشه دانیال جواب الو... الو سالم دانیال منم فربد... به به فربد خان یادی از ما کردی دانیال هنوز تو کار جن و من هستی چی شده حس می کنم ترسیدی... نه بابا ترس از یه جن البته شاید یه گله جن ترس نداره که... خندید : چی شده من یه خونه خریدم یکم قدیمی... اصال پاش و بیا اینجا عقلم کار نمی کنه. چشم... آدرس بده اونجام... بعد از دادن آدرس منتظر دانیال شدم اما چشم از اون کاسه تا نیمه خون برنداشتم داشتم به خودم امید می دادم که خب هر علت یه معلول داره بعد این عقل ما این کتاب منطق می گفت هر علتی یک معلول دارد جن یک معلول است. کاسه خون علت دستت طال با این دلداری. کال آدم عاقل نباشه بهتر تا باشه. ****. پس نتیجه می گیریم جن ها این کاسه رو گذاشتند. منتظر دانیال بودم که زنگ موبایل باعث شد یک متر بپرم. خودش بود به طرف در رفتم و داخل حیاط شدم و در باز کردم دانیال پشت به من مثل همیشه شیک و پیک ایستاده بود. به به شاهزده جنگیر... برگشت و خندید. داد 14 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

15 سالم... آخ آخ ببین چکارتت کردند... باهم داخل شدیم نه بابا هنوز هیچ کاری نکردند... فقط حدس زدم تو خونه یه خبر هایی... دانیال به این طرف آن طرف نگاه کرد زمزمه مانند گفت جالبه... چی جالبه هان... به در رسیدیم دستی به پشتم زد میگم قبلش تو یه چای جگر رنگ درس کن بعد... در باز کردم امر دیگه ی نیست... اول من چای ندارم دوما جن خونه ی من از بوی چای بدش میاد سوما که از همه مهم تر من حوصله خودمم ندارم تو دیگه ببین کجا... دانیال لبخندی زد گفت : چرا جواب اولت می بری آخر... در حالی که روی مبل لم می دادم گفتم : ارثیه... ما هم از خاندان بزرگ رشادت همین و ارث بردیم... دانیال که داشت به همه جا سرک می کشید بهم نگاه کرد. اگه مال قبلت نبود می گفتم این جن ها... خندید زهر مار عین بچه آدم حرف بزن... چهرهت با مزه شده... بی خیال... در حالی که می نشست داشت واسه من نطق می فرمود... خب بگو چی شده برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

16 راستش من دیروز نقل مکان کردم... شبم اینجا تک و تنها تا صبح تخت خوابیدم... بعد از اینکه از سر کارم برمی گشتم یه پسر باالی دیوار بود وقتی دلیل کارش و خواستم گفت که ترسیده جن ها من بکشن... حرفش و باور نکردم اومدم تو دیدم اینجا... دانیال که سکوتم و دید گفت : خب بعدش... مثل فنر از جام بلند شدم دانیال هم بلند شد چشمام دوخته بودم روی میز دانیال هم مسیر نگاهم گرفت. فربد تو به چی نگاه می کنی... دانیال... به خدا... چرخی زدم دانیال اینجا جن داره... داره نمی تونم همین جوری بگم آره یا نه داد زدم : خنگ خدا من اومدم در برات باز کنم کاسه خون... پارچه ها همه رو بردند... فربد متوجه نمی شم بیا بشین آروم باش سعی کن به چیزی خوب فکر کنی... نباید ازشون بترسی... بترسم عمرا... من نگران خونه ام نه جن ها... دانیال با دهانی باز نگاهم کرد یعنی... خب... من...ا اینطور نگاهم نکن من کل زندگیم گذاشتم تا اینجا رو بخرم االن جن ها بیان ازم بگیرن نامردی دیگه... یعنی نگران نیست سر بکن زیر آب... نه دیگه نمی تونند... ا... از کجا مطمئنی اون وقت برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

17 من برای خودم نگران نیستم واسه گله اون نگرانم... تو اومدی بگی این ها هستن یا نه... بقیه اش بازی دست منه... کش و قسی به بدنم دادم راستی دانیال تو دلت چای نمی خواد... دوتا درست کن باشه آفرین بجنب... دانیال چشم کشداری گفت پرسید آشپز خونه کجاست منم جاش و بهش یاد دادم. دوباره روی مبل دراز کشیدم و با گوشیم مشغول بودم یه مدتی که با یه بختی دوست بودم و داشتم الکی براش این باور و دیکته می کنم که جذاب ترین و ماه رو تری و صد البته اولین دختر که من با دیدنش دیوانه شدم. فکر کنم همین ها کافی بود که رابطه مون جلو بره... تو و هوا بودم که دانیال با سینی همراه دواستکان چای و یه کاسه اومد. کاسه رو چرا آوردی... فنجان برداشت می خوام ببینم جن ها ساکن خونه ات هستند یا نه! اون وقت با یه کاسه فلزی می فهمی هستند یا نه... جالبه...! خندید : تو چایت و بخور حرف نزن... همین حال سری تکون دادم همون طور که چایی رو نوش می کردم به دانیال که رلکس داشت چای می خورد نگاه می کردم. بعد چند دقیقه گفت : فربد اگه اینجا جن داره... باید از اینجا بری... عمرا... در ضمن من بخوام برم که نه پولی دارم نه کسی بهم خونه می ده... می دونی اگه یهو گنج پیدا کنی بعد بگی بی خیال مال دزد های دریایی به من چه خدایش می گی بابا علی بابا نتونست من بتونم... راه آخری هم است... اصال این ها برن... ما... این همه خراب خونه های بی صاحب بی سقف... اون هام جان فدایی کن خب. دانیال نفسی کشید 17 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

18 خیلی خب ببینم چی میشه جن ها مسلمون کمتر خطر دارن پس دعا کن مسلمون باشن و تو هم بالی سرشون نیاری و نیاورده باشی. سرم عین مرغ تکون دادم. دانیال کاسه رو برداشت و فنجان و ازم گرفت ای بابا چایم بده داشتم می خوردم خیر سرم... بقیه اش مال جن ها... با چشم های از دقه در اومد هان بامزه ی گفتم عجب ها جن چای می خورند میز برداشت و چراغ رو خاموش کرد نه بیشتر بخاطره دهن تو بود و نفست... هان...خب بعدش... کاسه پر آب شیر خونه کرد... درست جای اون کاسه خونی گذاشت اون قدر با دقت می ذاشت که فکر کنم اون جن ها این دقت و نکردند بعد از اون هم دور کاسه چایی ریخت مثل یه حلقه و شروع به ورد خوندن کرد عجیب غریب بودند. وقتی کارش تموم شد. روی مبل نشست منم منتظر بود یه توضیحی حرفی حدیثی اما دیدم با خیال راحت داره به اطراف نگاه می کنه. دانیال عمو من مثل تو که خبر ندارم... این کار دلیلی نداره من بدبخت بدونم آیا به جلو خم شد : شب از نیمه که گذشت میاد... خب خب... این آب باعث میشه ما بدونیم است یا نیست... چطوری اگه رنگ آب تو حالت جوش بمون پس است... چایی اون چرا برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

19 اون اگه گرم شد یعنی با تو کار داره نه خونه... عجب تکنولوژی جن شناسی فوق العادی... خب االن برو خونه ات خودم تا نیمه شب بیدارم. مطمئنی...! یکم فکر کردم نه مطمئن نیستم بلد شامی درست کنی هوس کردم... نه نه سفارش غذا بده من گشنه م... دانیال بلند شد و کتش و برداشت فربد اخوی من جای جن ها بودم دوتا پا داشتم چهارتا قرض می گرفتم فرار می کردم... خیالم راحت جن جایی خود حتی زلزله بالی سرت نمیار... راحت باش با اجازه... دانیال عزیز من که نگفتم چلو سفارش بده... یه... خداحافظ ندا نگرانم می شه... هر چی شد خبرم کن... باشه بابا خسیس. خندید و رفت... به طرف آشپز خونه رفتم این جن ها آشپزی بلدند من گشنه م و از یه طرف حال و حوصله پخت و پز نداشتم با شکم خالی که نمی شود خوابید. خدا رو شکر فکر اینجاش و کردم که چپس و پفک از اشغال خریدم ها وگرنه من این حال خرابم تو خونه بزرگ شاهانم تنهای میان یه گله جن خون خار می مردم و فردا روزنامه با یه فونت درشت عکس چهره دختر کشم می نوشتند جوان ناکام به علت سوء تغذیه جهان فانی را با رفتنش پاییزی کرد و آخرت را بهار. چقدر شاعرانه مردم ها. **** بعد از خوردن اون همه اشغال حس سیری کردم و از پله ها باال رفتم تا بخوابم اونقدر گیج خواب بود که سرم به بالش نرسیده بود که هفت خان رستم رد کردم. با خستگی روی تختم جابه جا شدم چشم باز کردم با دیدن نور از جا پریدم صبح شده بود چرا گوشیم خفه بود دنبال موبایل تمام تخت زیر رو کردم اما نبود سرم خاروندم و همزمان با یه خمیازه به ذهنم رسید که شاید تو هال باشه صدایی تیک تاک ساعت توجه مو جلب کرد از اون 19 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

20 ساعت های قدیم بزرگ ایستاده بود خیلی خاص بود. نگام به عقرب هاش خورد چشمام از حدقه در اومد مثل شلیک گلوله به سمت حموم دویدم و روز از نو روزی از نو شد. نزدیک های عصر از شرکت با حساب خراب برگشتم... حال و حوصله خودم رو هم نداشتم سرهم پایین بود عین کبک را می رفتم... نزدیک خونه بودم که سرم باال آوردم علی اون پسر مرسا داشتند حرف می زدند مرسا البته موضوعی رو با آب و تاب می گفت و علی دست به سینه گ شو می کرد. خودم به اون ها رسوندم اوی مگه من نگفتم دور و بر خونه م نبینمت هان علی فربد من خواستم بهم توضیح بده. رو به علی کردم با همون صدایی بلند گفتم : چی توضیح بد... ببین پسر ضایع عقل خونه من نه جن داره نه می زارم داشته باشه تو اون ذهن متروکت رفت... فربد... داد علی باعث شد بی خیال مرسا بشم در رو باز کردم و رفتم داخل عصبابم خراب بود خراب تر شد روی یه تیکه سنگ نشستم و سرم و میون دستام قایم کردم. بد جور احساس سر خوردی می کردم مردیکه... آقا فربد من می دونم حرف هام باورش سخت اما اگه بخواید بهتون ثابت می کنم... بلند شدم که یکی نثار اون چهره به همریختش بکنم تا هرچه عصبانیت و خشم تو دلم جمع شده سرش خالی کنم که علی مانعم شد فربد... به خودت بیا... شما هم بهتر برید... ممنون از تذکرتون... دیشب با اون دوستون یه احضار داشتی ( نیشخندی زد ) اصال حال دوستون پرسیدید... فرصت زیادی ندارید بزارید کمکتون کنم... علی این بنداز بیرون به روح بابام می زنم ناقصش می کنم. سالم مریم اگه شد پس فردا می ببینمت برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

21 من و علی به هم نگاه کردیم علی مریم کیه... االن باور کردید که من قصد کمک دارم... صاحب این خونه بعد آخرین فرصت تازه جدالش با شما شروع میشه و مطمئن باشید بازنده شماید... دست علی کنار زدم تو از کجا این چیز ها رو می دونی... این مهم نیست مهم این که همین االن برو داخل اون آب و اون دایره رو پاک کن تحت هیچ شرایطی تو خونه ات موزیک گوش نده و به اتاق آخر شیرونی نرو... و از همه مهم تر تو اون خونه گناه نکن و اگه به تو ناخواسته بود خیلی زود طهارت بگردون... زدم زیر خنده اونقدر خندیدم که حس کردم دلم درد گرفت... موبایلم به طرفم گرفت : بفرماید... موبایل از دستش قاپیدم... من باید برم... یه چیزی تا وقتی تو خونه ای )اشاره به موبایلم کرد ) ازش استفاده نکن... چشمکی زد که بفهمم چه استفاده ی نکنم در باز کرد... و رفت فربد بهتر اینجا نمونی... نگران نباش زر زد و رفت... در هال برخالف همیشه بی درد سر باز شد علی به طرف کاسه رفت...نشستم و سرم به مبل تکیه دادم. این و گفت سرم تکون دادم کار کیه... دانیال دوست دانشگا یم برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

22 رمان جدال خاکستری Parya***1368 کاربر انجمن با این اتصاف پسر راست می گفت بلند شو بریم صالح نیست اینجا بمونی... ای بابا یه فسقل بچه یه گوی خورد... من می دونم کار خودشه...تو هم الزم نیست بترسی خودم اونقدری درباره جن ومن می دونم که نتونن بهم آسیب برسونن... علی نفس پر تاسفی کشید علی قربون دست یه چیزی سفارش بده حال پخت ندارم... دادم می دونم تو همیشه ی خدا حال پخت نداری... این به کنار تو چته امروز مدام می پری به جون همه... چشمام بستم و تو حالت خواب نشسته بودم می خواهی بدونی چکار بزار فقط عصاب من خط خطی باشه تو خودت ناراحت نکن شام که آوردند تو یخچال چند تا پیاز گورجه بردار ساالد شیرازی درست کن هوس کردم. فربد من تو رو می شناسم حالت بد هم باشه سعی می کنی کسی نفهمم اما لحن صدات تغییر می کنه بدون اینکه چشمام و باز کنم گفتم : چه شناخت خوبی ازم داری... االن بپر برو بین موتری غذا رو آورد یا نه اف علی و شنیدم و سرم از تیکه مبل بلند کردم به کاسه خیره شدم همان طور که دانیال گذاشته بود که بود یاد دانیال و حرف های این پسر افتادم بهش زنگ زدم بعد از چند بوق ندا زن دانیال برداشت سالم ندا خانم... فربدم دوست دانیال می شه باهش حرف بزنم... از چیزی که شنیدم تمام بدنم یخ بست. کی تصادف کرده... االن حالش چطور دیشب... آراه خدا رو شکر چیزیش نشده... دکتر ها کلی معاینه کردند و تازه ترخیص شده و خواب... نفس راحتی کشیدم برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

23 خدا رو شکر بیدار شد... بگید که من زنگ زدم... باشی گفت و قطع کردم نگام به کاسه بود که علی با غذا و یه پالستیک سیاه داخل شد. اون چیه... حال خوب کن... نیشم باز شد و به طرفش رفتم. علی میز چید و مشغول خوردن شدم و با دهن پر گفتم علی من تو رو نداشتم دور از جونم می مردم... علی که مثل من که لقمه اول نرفته دوتا روش می رفتم باال که نمی خورد خیلی ریلکس و آروم می خورد سری تکون داد. علی نه نترس... من نبودم یکی دیگر جایگزینم می کردی...اونقدر آپاردی هستی که کاله تو باد نمی بره هیچ طوفان تسلیمت میشه... غذام رو قورت دادم. نه به جوون بابات... من مرامم اجازه همچین کاری رو نمیده... علی با حالت بامزه ی ابروش باال پایین تکون داد و با لحنی که توش مسخره کردن موج می زد گفت علی آره می دونم... االن هم شامت بخور... الکی حرف نزن. خندیدم و مشغول شدم. بعد خردن شام توی پذیرایی نشستیم و البته علی بود که گیالس پیدا کرد و با چند تا لیمو و مخلفات پیدا کرد آورد سر میز با اعتراضی که واردم هم نبود گفت علی خسته نباشی... چشمکی زدم 23 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

24 سالمت باشی. افی کرد من با اهن و تلمب گیالس ها رو پر کردم و بدون هیچ حرفی سر کشیدم. علی گفت عجب ها. ترشی لیمو باعث شد چهرم جمع بشه با اشاره خواستم بدونم عجبش واسه چیه هرکی یه مدل زندگی می کنه مدل منم اینه... عزیزم ما مدل خارجکی بلد نیوم مدل با ایرانی اصیل بزن باال به سالمت خونه ام که خار چشم همه بد خواه مخصوصا این ماشین سر کوچه... علی به این زود گرفتت... نچ... نچ... علی همون یه گیالس خورد و زنگ زد به یه خری پول نوکرش به راه بود مثل ما سقفش آسمون نبود برگشت طرفم. علی اوی بس نگفتم خودتو بکش... با ادای بامنزه ی گفتم : هیش... به تو چه از آب گذشت ست... بزار یه شب ما بدبخت بی چاره فکر کنیم آدمیم... علی باشه خوردی مردی چی مستانه خندیم. اول من حاال حاال تو بلک لیست عزرائیلم... دوم من اون دنیا به در دشون نمی خورم فقط چندتا حور و پری مفتی هر روز می رن برای حکم طالق دم دادگاه واهلل... بودنم بهتر یه دنیایی از شرم به دوره. موبایلش زنگ خورد علی خب من باید برم... فربد کاری نکنی ها در ضمن بد رفتم بخواب... چشم فقط قبل رفتنت یه قرض تا کار جدیدم بهم بده آس و پاسم برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

25 علی همچین چی گفت که چشمام از کاسه در اومد. ا وا قلبم... علی با ادای من خندید و کارتش گذاشت روی میز چشم تنگ کردم و شمرده شمرده گفتم علی تو به من نظر داری محکم زد پس گردنم و جدی گفت علی خفه... خندیدم علی می دونی اگه من دختر بودم چقدر خوشگل می شودم. علی نه دیگه فکر کنم هوشیاریت صفر شده... نه هنوز روی 9 رسید خبرت می کنم رمزش همون که یه بار گفتی دیگه کتش و برداشت علی آره... فقط فردا که بیدار شدی بهم بگو چرا اخراج شدی. باشه برو... نه نرو... برگشت طرفم و با نگرانی گفت : چرا برو باال یه مالفی چیزی بیار... زد تو سرم و رفت بی جنبه آدم مگه عشقش می زنه... ای خدا من چطور این همه پله رو برم باال حالش نیست همینجا می خوابم. دراز کشیدم و چشمام بستم... خواب بهشتی دیدم که مورد داره بود... با صدای شکستن از جا پریدم چراغ همه خاموش بودند یادم نمیاد خاموششون کرده بودم بی خیال شدم چشمام بستم یکی در گوشم کش دار زمزمه کرد 25 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

26 فربد... چشم باز کردم جانم... فربد صدا دور و دورتر می شود صداش سرد بود وقتی صدام می زد بدنم می لرزید کی اینجاست. فربد این فهمیدم ادامه اش... فربد. ای درد و فربد... خواستم بخوابم که یکی با چنان شدتی جیغ کشید که ده متری پریدم آنچنان جیغ می کشید که لوستر تکون می خورد بگم نترسیدم غلط کردم بگم نترسیدم خوبه زیرم تر نشد... وقتی از جام بلند شدم... لوستر با صدا افتاد و جیغ هم تموم شد خدایا چه جن های خل و چلی... ببین آقا یا خانم یا اجمعین... یک آجر خونه ام... فربد... خونه ات... نه پس خون تو... اشاره کن بین خونه تو... نه بابا بلدی حرف بزنی... بین االن قرن بیست و یک قرن گفته و گو شنیدم اتاق باال شماست بفرما نمیام طرف اتاقت اما خوب من اینجا رو با پول حالل خریدم. حالل سرم خاروندم... مال 26 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

27 خب نه کامال حالل ولی خریدم دیگه... دو روز دیگه از اینجا می ری... عمرا... یعنی ببین قبول... اینجا مال شما اما من جای ندارم بدبختم کار ندارم کی به من خونه می ده دو روز دیگه... اخم تو هم رفت و داد کشیدم. نمی رم خونه ام... سند دارم کو سند تو... قرار با من بجنگی... نه عزیزم جنگ چیه جن به این مودبی... داد زدم قرار تیکه تیکت کنم... می تونی کمی فکر کردم. بستگی داره... وقتی سکوت کرد ادامه دادم. من یکیم تو هم باید یکی باشی... االن زنی یا مردی. دوس داری ببینی... آب دهنم قورت دادم. به روح مامانم یه بالی سرت میارم... اگه نتونستی به من آسیبی بزنی... فریاد کشید : از اینجا می ری 27 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

28 دست به سینه زدم : چشم داغونت می کنم... فقط ببخشید اگه بردم غالم من می شی با صدایی خوفناکی خندید و چراغ روشن شد به مبل نگاه کردم که اثری از لوستر نبود نصف شبی توهم زدم با خیال راحت با جن حرف می زن مگه فکر کنم زیادی خوردم سر جام خوابیدم چشممام و آروم باز کردم سرم به شدت درد می کرد... بلند شدم رفتم حموم تا دوش آب گرمی بگیرم و بعدش و خدا کریم و روزی رسونه... شیر آب تنظیم کردم و رفتم زیر دوش آب ولرم به پوستم داشت آرامش تزریق می کرد و طبق عادتم زیر دوش خیلی ریلکس می ایستادم... به یک باره از جا پریدم و از زیر دوش بیرون اومدم پوستم بدجور می سوخت... دستم رو آروم بردم زیر آب آب خیلی داغ نبود... دوباره رفتم زیر دوش... دوباره بدنم سوخت این بار شدید تر... چندتا فحش خوشگل به دوش دادم و از خیرش گذشتم با حوله ی که موهام و خشک می کردم رفتم اتاق و لباس تنم کردم در حال شونه زدن موهام از توی آینه یه سایه عجیب و غریب روی دیوار بود برگشتم خبری ازش نبود... حسابی خل شدم ها... با سوت کشیدن خواستم به خودم بگم چیزی نیست توهم مهلک همین... اما خودم حرف خودم رو نمی فهمیدم عجیب بود که شخصیت درونم عجیب با من لج... ته ته اون شخصیت داشت شمرده شمرده می گفت : جن!!! آب دهنم قورت دادم با دو رفتم سمت آشپز خونه خوبه این می دونستم که جن ها از چاقو می ترسن... به خودم مسلط شدم ته دلم یه تو دهنی به شخصیت وراجم درونیم زدم گفتم : من نمی ترسم!! ازش وسط آشپز خونه با پیراهنی که دکمه هاش و هنوز کامل نبسته بودم و یه چاقو که عین ساتور بود گارد گرفته بودم که بزنم به موجودی که نمی دیدمش... چه باهوشم... دانی خنده دار بود نه به اون اعتماد به نفس دیروزش نه بین لرزش دستش... من فقط هنر انگشت کوچیکم رو نشونش دادم اون هم روز... این طوری داره می لرزه... وای به حال شبش... روی کابینت کنار پنجره نشسته بودم و داشتم نگاهش می کردم... فربد مردی خودت نشون بده دیگه برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

29 پاهم و تکون دادم و با حرکت دستم همه کابینت با صدا باز شد و پسر شش متر پرید... به دور بر نگاه کرد...به شاداب نگاه کردم که با احتیاط از کنار فربد رد می شود و به رسید... پرواز کردم و رفتم اتاقم... شاداب دانی... بس کن! کی بهت اجازه داد بیای اینجا شاداب مرسا...! من از نوکرهای این مخلوق های خودشیفته خوشم نمیاد حتی اگه اون خواهر من باشه... االن هم برو دیگه هم نیا! شاداب اما دانی... مرسا می خواد کمکت کن... گردنش و گرفتم و با تمام قدرتم فشار دادم وقتی بی حال شد و نشست داد زدم اگه می تونه به هم نوعش کمک کنه تو هم برو به اونی که کنیزش شدی بگو من احتیاجی به کمک اون ندارم... برو! شاداب بلند شد و خواست به طرفم بیاد که از ساختمون خارج شدم... من هرگز تسلیم یه جادوگر یه جنگیر اشغال نمی شم... انقد قویی هستم که احتیاجی به کسی نداشته باشم... تا نصف شب توی صحرا جای که متولد شدم گشتم و به گذشته فکر کردم به اینکه پدرم به کمک یه انسان رفت و با مرگی دردناک روبه رو شود خواهرم هم اون ذات انسان دوستی رو به ارث برد و با مرسا ماند و من تنها به یه چیز دل بستم تنهای و تنفر از آدمی که به خودشون هم رحم نمی کردند... داخل اتاق شیرونی شدم و سرجام که با دو پله از کف باال رفته بود زیر پله ها دراز کشیدم و به سقف نگاه کردم... بوی بدی پچید بوی تلخ عطر اون سرم خم کردم سایه اش دیدم... در باز کرد اتاق تاریک بود و چراغ اون دستگاه رو روشن کرده بود... فربد سالم کسی اینجا نیست سرم چرخوندم و گلدان پرت کردم طرفش... که جوری زدم که بهش نخوره برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

30 فربد اوی من اومدم حرف بزنیم... داخل شد عجب روحی داشت ها... هر کی جاش بود در می رفت... دستگیره رو محکم چسبده بود... فربد ببین آقای جن... من نمی خواهم آسیبی بهت بزنم... پس تو هم به من آسیب نزن... تا وقتی از خونه من نری همینه... فربد خب ببین چقدر بد خونه من خونه من می کنی... من مشکلی با بودن تو ندارم... کال شتر دیدی ندید من فردا یه قرار حیاتی دارم... جان مادرت بی خیال شو... نه قرار نیست بفهمه که حوصله اش و ندارم... از میان تاریکی در اومدم به طرفش رفتم... دهانش باز مانده بود آره سکته کن بمیر... فربد ای ول... می دونی من همیشه فکر می کردم جن ها وحشتناکن... تو که خیلی خوشگلی... از اینجا می ری یا میمیری... فربد گزینه سوم سازش... من صلح طلبم رنگ چشمات تو قربون رنگی خارجکی... ای ول... بین آقای جن خودم تر و تیبت و امروزی می کنم بریم دختر کوشی فقط چشمات و چکار کنم... یه داد بلند سرش کشیدم که در رفت... سر جام برگشتم... فربد عجب جن نفهمی این همه بگو این و آن شرایط بزار ناز می کنه... روی مبل دراز کشیدم و داد زدم جن خوبی باش فقط فردا شب بعدش خواستی بترکون. چشم و بستم و خوابیدم. چشمهامو یکی بعد اون یکی باز کردم و خمیازه کشیدم. رفتم آشپز خونه در یخچال فکستنی باز کردم که دیدم از کف دستم پاک تر اخمی کردم 31 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

31 اوی جن دزد غذام کو شکم و دوتا تخم مرغ می ذاشتی من کفت کنم... درش و محکم بستم.رفتم و دستشویی تا دست و صورتم رو بشورم که دیدم وسایل اصالحم نیست... نفس پر حرصی کشیدم دیگه نمی تونستم خودم رو کنترل کنم رفتم باال و در اتاق ب اصطالح اون جن خل و چل باز کردم و داخل شدم... نوراز پنجره داخل شده بود بیشتر شبیه یه اتاق خالی بود هیچی نداشت خیلی تمیز بود. لبخند کجی زدم و رفتم پایین. سطلح اشغال باال آوردم و تو اتاق خالی کردم. االن بی حساب شدیم... در باز کردم و رفتم اتاقم و لباس پوشیدم و رفتم از کارت علی حسابی موجودی واسه یه ماه گرفتم این مهمان ما خودش بانک مرکزی بود اگه تورش کنم آیندم تامین می شود... خرید کردم و برگشتم... که سر کله این پسر سریش پیدا شد. خواستم بی توجه و بهش داخل بشم...که نذاشت... مرسا باید باهت حرف بزنم... اوی... ادب نداری... باهتون... مرسا باهتون حرف بزنم. بنال... کار دارم. مرسا درباره جن خونه شماست... ا... فکر کردم درباره مذاکرات هسته گروه شش منفی یک... مرسا اخمی کرد مثال موضوع جدیه منم اخم درشت تری کردم موضوعت نا چسب برو رد کارت... مرسا اون یه جن صحرایی... خب پس بره کویر لوت... مرسا یعنی کشتن تو براش آسونه برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

32 کلید و طرفش گرفتم... بیا برو صداش بزن پدرش در بیارم. مرسا چرا باور نمی کنی... من نگران شما... اون انزوا طلب دوست نداره کسی خلوتش به هم بزنه... به خدا بالیی سرتون میاره. ببین... مو قشنگ جن صحرای باشه یا باباش من از ازش نمی ترسم چون نمی تونه بهم صدم بزنه... در ضمن من بلدم خودم به خودم کمک کنم احتیاجی به کمک تو الف بچه رو نمی خواهم. چند قدم عقب رفت. مرسا باشه... وظیفه ام اخطار بود... اگه گفتی وظیفه من چی... رو تا انجامش ندادم... مرسا این بار خودت میای. باشه چشم. و با اشاره خواستم گم شه. وقتی رفت در باز کردم و رفتم طرف گلخونه و چند تا گل چیدم که مثال خریدم... داخل ساختمون شدم بویی سوختگی میومد اما مطمئن بودم غذا مذا بار نذاشتم... به طرف آشپز خون رفت چیزی نبود... دود دیدم از اتاقم بود... با دو رفتم باال و در خواستم باز کنم که از پشت قفل بود... چند ضربه بهش زدم که باز نشد و دور گرفتم و با شدت خواستم به در بزنم که باز شد و افتادم تو اتاق... با دیدن صحنه رو بروم از درون سوختم تمام لباس هام جلو چشم می سوختند... پدر این جن در میارم پارچ پر آب کردم روی پارچه ها در حال سوختن ریختم. با خاموش شدن اون شعله ها تازه آتش وجودم شعله ور شد. باشه بچرخ تا بچرخیم. به طرف کیف کارم رفتم و قرآن بیرون آوردم. یه کاغذ برداشتم و رفتم اتاق باال و آیت قطب نوشته و به در اتاقش زدم 32 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

33 االن بیا پایین اگه مردی. با خیال راحت مشغول شدم...تا مهمانم برسه و بفهمه مرد زندگیم... خیاری که پوست کندم رو گاز زدم. کال برای کار آفریده نشدم. همون زنگ بزنم برام بیارند بهتر. بلند شدم و موبایل برداشتم روی کاناپه دراز کشیدم و زنگ زدم و سفارش دادم. دانی خوبه بلد که برام دم تکون می ده... به نوشته نگاه کردم. باشه خودت خواستی.از پنجره زدم بیرون و رفتم تو خیابون از شانسم یه مرد داشت تنهایی پرسه می زد رفتم تو بدنش و چشمام رو باز کردم... زنگ رو فشار دادم. در رو باز کرد. هب دور برم نگاه کرد. فربد هوم چیه سالم راستش گربه پرید تو حیاط شما می تونم بیام پیداش کنم فربد گربه!!!!... مطمئنی بله مطمئن نبودم که مزاحم نمی شودم. فربد باشه بیا بگرد... فکر کنم رفته تو گلخونه. ممنون... ببخشید. داخل شدم و به طرف گلخونه رفتم داشت دنبالم می اومد. الکی مشغول گشتن شدم و اونم داشت مدام می گفت درست دیدم یا نه با صدایی زنگ رفت سمت در حیاط و این تنها فرصتم بود از در پشتی داخل شدم و از بدن مرد بیرون اومدم به سقف تکیه دادم و به مرد نگاه کردم که از تعجب گیج شده بود. فربد داخل شد سرش داد زد فربد اوی کی به تو اجازه داد بیای تو هان برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

34 مرد بی چاره گیج شده بود دنبال دلیل واضحی می گشت تا بتونه... معادل ساده این خونه و من و حل کنه. مرد ببخشید اشتباه اومدم. فربد البته که اشتباه اومدی مگه اینجا کاروان سراست... االن هم برو پی کارت تا زنگ نزدم 111 بجنب. مرد از در ورود رفت. با حرص نشست. فربد مردیکی دزد... حرفش رو صدایی مسخره گوشیش قطع کرد. فربد به به خانم خوش قول... اومدم. خانم خوش قول. لبخندی زدم االن می فهمم چرا اینقدر اصرار به همزیستی داشت. با یه خانم... که به نظرم نقاشی های مروا کم رنگ تر از چهره و اون کوهستان سرش بودند.فربد با احترام زیادی دعوت به نشستنش کرد. رو به رو دختر که داشت شال سرش و در میاورد نشستم. واقعا عطر تند و هوس انگیزی بود. خب آقا فربد بازی شروع شد. با تکان دستم گلدان به طرف دختره پرت کردم... البته خودم نمی خواستم بهش بخوره یه جیغ دیوانه کنده کشید و من از جیغ و ترسش لذت می بردم یکی یکی وسایل به طرفش پرت می کردم. که فربد اومد. فربد چی شده چرا صدات دادی هوا دختره با ترس و لرز گفت : اینجا... روح داره... اخمی کردم دختر خل من جلوشم بهم میگه روح دوما روح نمی تونه به دنیای ما بیاد اینقد هم حالیش نبود. فربد فربد با صدایی سعی در تسکینش و داشت گفت : مریمم اوال روح در عالم خودش برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

35 رمان جدال خاکستری Parya***1368 کاربر انجمن نه بابا پس تا این حد می دونه. پس مریم... پس چطور این ها به طرفم پرت شدند... فربد به دور برش نگاه کرد و اخم کرد. پس فربد مریم آروم باش این وهم و خیال... بله بله وهم و خیال لوستر انداختم االن چی می دونست منم... مریم با صدایی جیغ بلند شد و خواست بره که فربد دستش گرفت. فربد باز چی شد... مریم یعنی تو ندیدی اون لوستر بیوفته فربد لوستر...! کدوم لوستر بیا بشین این خونه وهم می ده فقط همین. دختر فکر کنم قانع شد... عجب زبونی داره... مریم خواست بشین مبل عقب کشیدم که افتاد.فربد ریلکس برگشت سمتش فربد می خواهی کمکت کنم مریم با حرص موهاش رو عقب داد و بلند شد فربد بشین من یه چیزی بیارم بخوری... مریم سری تکون داد و نشست. فربد با اشاره روی هوا چیزی ترسیم می کرد... و لبخندی زد و به طرف آشپزخونه رفت.بلند شدم رفتم آشپز خونه دیدم منتظر به کابینت تکیه داده بود. فربد اومدی... پس گوش کن... من دوستانه بهت گفتم یه امشب و بی خیال اما انگار نمی خواهی کوتاه بیای چاقو پرت کردم طرفش که دستش برید... اخمی کرد فربد بین جن دیوونه... با من در نیوفت که کابوست می شم. تو هم گمش و از خونه من بیرون. مریم فربد...!!! 35 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

36 فربد همونجا وایستا... راستی مریم دوست داری برقصی. اگه جرعتش داری فربد دارم خواستی ازش فیض ببر. مریم داری با کی حرف می زنی فربد از کنارم رد شد و دست مریم رو گرفت. فربد با خودم... گفتم اینجا توهم می ده. خواستم از پنجره بیرون برم که نمی شود هر کاری کردم رد نمی شودم. یه بار دیگه هم سعی کردم اما نشد. به تمام آشپز خونه نگاه کردم سمت چپم روی یه کابینت شکل یه ستاره پنج پر بود که با چاقو رسم شده بود. نفسی کشیدم. نمی دونستم این پسر کدوم وری اگه مسلمونه که رسم این شکل گناه... اگه نیست پس از کجا آیت قطب می دونست. مجبور بودم بشینم به نمایش مزخرفش نگاه کنم. تو فکر بودم که صدایی موزیک جلفش از سرم دود بلند کرد. گوش هام تحمل این صدا رو نداشت. صداش اومد. فربد عزیزم صبر کن یه چیز بیارم نوش جان کنی. صدایی خنده ی پر عشوه ی دختره اومد. فربد داخل شد از تو کابینت چیزی بر می داشت. تا االن فقط بهت اخطار دادم اگه بهم صدمه بزنی... مقصر بعدش خودتی! برگشت به طرفم. فربد منم نخواستم بهت صدمه بزنم فقط خواستم بفهمی... من مثل بقیه نیستم پس تمومش کن تا تمومش کنم. لبخندی زد و رفت. خیلی خب مقدمه سازی کافیه حاال می فهمی من کیم. نفسی کشیدم دستم رو ستاره گذاشتم و سوزوندمش. از پنجره خارج شدم رفتم اتاقش و به دورتا دور اتاق نگاه کردم یه چیزی الزم دارم 36 برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

37 یه چیزی از وجودش باشه. به حموم رفتم و از شونه اش مو برداشتم خندیدم و رفتم صحرا و دنبال یه حیوون گشتم که یه سگ ولگرد و بیمار که رها شده بود پیدا کردم... فربد صدایی در باعث شد از رقص دست بردارم و برم غذا رو بگیرم که داشتم ضعف می کردنم در باز کردم و پالستکی از مرد موتری گرفتم و پولش رو دادم. نمی دونستم چرا اول شب خوابم می برد هنوز کلی برنامه داشتم واسه امشب. مریم روی مبل نشسته بود و داشت نوشیدنیش و مزه مزه می کرد لبخندی زدم شام رسید... االن میارم. مریم باشه. به آشپز خونه رفتم و غذا رو داشتم تو ظرف مخصوصشون خالی می کردم خواستم قاشق چنگال بیارم که چشمم به کابینت افتاد که ستاره سوخته بود. به دور و برم نگاه کردم. مطمئن بودم رفته همون بهتر که رفته. خمیازی کشیدم و بشقاب ها رو برداشتم بردم پذیرای. و روی میز گذاشتم دیگه تحملم طاق شد و روی مبل ولو شدم. مریم چی شد... فربد حالت خوبه ببخش مریم... احساس می کنم خیلی خسته ام. مریم باشه پس برو اتاقت بخواب منم دیگه می رم. نه بابا شام نخورده محال بزارم بری. مریم اما حالت خوب نیست... چرا خوبم... پاشو بیا سر میز من بقیه رو بیارم. مریم نه تو بشین من میارم. آفرین دختر خوب. نه محال بزارم تو مهمان منی برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

38 مریم تعارف نکن دیگه... پاشو بشین پشت میز االن غذا رو میارم. باشه پس دستم بگیر بلند شم. بر و بر نگاهم کرد خیلی خب بابا... خندیدم و بلند شدم مریم از خنده بامزه ی من لبخند ی زد و رفت به طرف آشپز خونه... اون دو قدم راه عین دوساعت پیاده روی بود. مثل معتاد ها داشتم سر غذا چرت می زدم بی چاره مریم داشت واسه دیوار خاطره تعریف می کرد. سرم روی میز گذاشتم و دنیام سیاه و تار شد. با تکان شانه هام از خواب پریدم. مریم میز و جمع کرده بود و آماده رفتن بود. با هر زور زحمتی بود بلند شدم تا بدرقش کنم که گفت : مریم نه خودم میرم تو برو استراحت کن. نذاشت چیزی بگم و رفت با بی حالی رفتم باال و به شکم روی تخت افتادم. یکی داشت گونه ام لیس می زد چشمام باز کردم و از ترس عقب رفتم. به دور و بر نگاه کردم همه جا تاریک بود و فقط دوتا چشم روشن می دیدم دستم داشت فرو می رفت چنگی به خاک زدم که متوجه شدم خاکریزه های صحراست بلند شدم و دور و برم نگاه کردم از اونجای که شلوارک پام بود موهای اون موجود که خودش و بهم می مالید و حس کردم و عقب کشیدم اما دست بردار نبود. آخه آدم با عشقش این کار رو می کنه برگشتم که یه مرد هم قد خودم تو یه لباس سبز مثل جادوگر های تو فیلم ها صورتش تو کاله قایم کرده بود. منظورت چیه... من کجام دارم خواب می بینم. وحشتناک خندید : خواب... بشین تا ببینی خواب یا بیداری. ناخواسته نشستم. اون موجود پرید بغلم و مدام لیسم می زد. این سگ... آره برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

39 نوازشش کردم که دستم تر شد سگ روی زانوام خودش رو جمع کرده بود چرا تر... چون مریض. چی... آره واالن به تو منتقل شد. جا خورده بودم منگ نگاهش کردم. کاله از روی صورتش برداشت. فقط چند روز زنده ی مگر اینکه من بخوام درمانت کنم. هنوز درکش برام سخت بود خشکم زده بود. ته دلم داشتم می گفتم نه ممکن نیست. چرا این کار کردی می دونی می تونم نابودتت کنم. فعال سعی کن با عشق جدیدت کنار بیای و راه بازگشت رو پیدا کنی. با خنده پرواز کرد و رفت. داشتم حیرون به این ور اون ور نگاه می کردم... بدنم داغ کرده بود خبر مرگم فکر می کردم کویر پر ستاره و روشن اما چرا امشب اینقدر تاریک که چشم چشم و نمی دید. بلند شدم... اون سگ لجن هم دنبالم میومد. چخ... برو گم شو دیگه. اما کال زبان نفهم تر از حرف ها بود. باد سرد بهم زد و دقیق همون لحظه سگ داشت پارس می کرد. تن منم لرزید و به سگ و جلوم که بهش پارس می کرد نگاه کردم. چته چیزی نیست باد.... سالم فربد. یکه خوردم یه دور دو خودم چرخیدم نشستم برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

40 رمان جدال خاکستری Parya***1368 کاربر انجمن ای تو بودی...!... من جلوت وایستادم نمی تونی من ببینی. شرمنده نکنید خانم... شما کجایی نمی بینمت سگ آروم نشست و به رو به روم بروم نگاه می کرد.... سگ راهت و نشون می ده تو این روستا یه مرد به اسم مراد است که می تونه درمانت کنه بعدش و خودت می تونی راهت و پیدا کنی. ببخشید من امیدی ندارم ها جن خیلی خبیث دانی برادر من خبیث نیست فقط دنیاش بعد رفتن رابطه انسانیش تیره و تا شده... برای اینکه بهت صدمه نزنه تو اتاق مروا یه قاب عکس از یه مرد اون عکس و بردار... برو. ببخشید یه سوال این جن... یعنی اخویی شما منطق نداره... می تونی بری. سگ پارسی کرد و راه افتاد. ممنون خانمی سالمت می رسونم به اخویی محترمتون. همراه سگ داشتم می رفتم هر جا خسته می شودم میومد لیسم می زد. عصبی شدم اوی یه بار دیگه لیسم بزنی گازت می گیرم... فهمیدی... بلند شدم و راه افتادم... بالخره روستا رو دیدم پاهم داشت بی اراده راه می رفتند از خستگی داشتم می مردم. و اون سگ با پارس داشت گوشم کر می کرد که رسیدیم انگار کورم نمی ببینم.هوا داشت روشن می شود. به طرف خونه ی که نزدیک تر بود رفتم. یه زن پیر که با لباس سیاه و عصا از شدت پیری خم شده بود دیدم. ببخشید مادر جان کسی به اسم مراد تو این روستا است بهم نگاه کرد و دهنش تکون داد و به سگ نگاه کرد و رفت برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

41 به طرفش رفتم فکر کردم کر یا گوش هاش سنگین برای همین با صدایی بلند و همین طور تکان دستم خواستم بفهمونمش : مادر... اینجا... کسی.. به اسم... مراد... مراد... هست نگاهم کرد داد زدم مراد... ای خدا من چه بدبختم... بی خیالش شدم و به طرفی رفتم که شاید یه آدم سالم پیدا کنم.سگ هم دنبالم اومد چه گیری افتادیم ها. صدایی خوس ها بع بع گوسفند خبر از باال اومدن آفتاب می دادم یه مرد روستا بود و داشت به طرفم میومد از ته دل دعا کردم جوابم بده و سرکارم نذاره سالم... بخشید اینجا مردی به اسم مراد هست مرد روستایی ها که هست... اون تپه اونجایه. نگاه ی به میسر دستش کردم بادم خالی شد. این همه راه باید برم خبر مرگم... مگه دستم نه پام به اون خونه نرسه از تصور اینکه االن لم داد و به ریش من می خنده عصبانیتم بیشتر شد. از تپه باال رفتن که دیدم یه الونک چوبی درست کرد چه با صفا. به طرفش رفتم. سالم کسی خونه نیست... آقایی مراد... مرد مسنی بیرون اومد. مراد بله شما آقا مرادی مراد و شما آقا فربدی... بیا تو تو هم بیرون منتظر باش. نگاه ی به سگ کردم که نشست و سرش روی پاهای جلوش گذاشت برای دانلود رمان بیشتر به نگاه دانلود مراجعه کنید

شبانه به توالت یا مستراح رفتن شدن برای رفتن به توالت

شبانه به توالت یا مستراح رفتن شدن برای رفتن به توالت دری/ Dari شبانه به توالت یا مستراح رفتن واقعیاتی درباره شب ادراری - شبانه بیدار شدن برای رفتن به توالت واقعیاتی درباره شب ادراری شب ادراری چیست علت های شب ادراری توصیه ها و مالحظات مفید تشخیص و شناسایی

Lebih terperinci

مقدمه...۳ محیط برنامه...۴ فرستادن پیام...۷. استفاده از chat room ها ۷... امکانات دیگر...۸ کنفرانس...۸ بازی...۹

مقدمه...۳ محیط برنامه...۴ فرستادن پیام...۷. استفاده از chat room ها ۷... امکانات دیگر...۸ کنفرانس...۸ بازی...۹ راهنمای استفاده از نرم افزار Yahoo! Messenger 7.0 تهیه شده توسط واحد قزوینیان محمد شفیعی راهنمای استفاده از نرم افزار فهرست مطالب ۱... Yahoo! Messenger 7.0 مقدمه...۳ آشنایی اولیه...۳ ورود به سیستم...۳

Lebih terperinci

آموزش فتوشاپ زمستان 2931

آموزش فتوشاپ زمستان 2931 آموزش فتوشاپ اعضای گروه: اسماعیل اسالمی محمد پورنظری فرشته اسالم دوست استاد مربوطه: دکتر مسعود بیژنی زمستان 2931 فهرست مطالب... صفحه عنوان...... ساختمان جعبه ابزار............1 ابزارهای انتخاب... Selection

Lebih terperinci

شکر چیست انواع شکر را بشناسید ... در ابتدا به نظر می رسد که یک باره معلومات بسیاری ارائه شده است اما راهنما در دسترس شما قرار دارد و ساده تر می شود.

شکر چیست انواع شکر را بشناسید ... در ابتدا به نظر می رسد که یک باره معلومات بسیاری ارائه شده است اما راهنما در دسترس شما قرار دارد و ساده تر می شود. شکر نوع 1 و نوع 2 تحت درمان با انسولین شکر چیست شکر یا مرض قند یک بیماری است که بدن توانایی کنترول شکر خون را از دست می دهد. دالیل بسیار زیادی وجود دارند که فرد به شکر مبتال می شود و یک بیماری است که هر

Lebih terperinci

Seller Center Guide Bamilo.com

Seller Center Guide Bamilo.com ایده تجارت نوین روماک راهنمای "مرکز فروش" Seller Center Guide Bamilo.com 2015 1 فهرست مطالب ورود به سیستم مرکز فروش-------------------------------------- 3 صفحه اصلی-------------------------------------------------

Lebih terperinci

رمانسرا. نويسنده: #Negar# » رمان سرا « منبع:/

رمانسرا. نويسنده: #Negar# » رمان سرا « منبع:/ نام کتاب : نويسنده: #Negar#» رمان سرا «منبع:/ http://forum.98ia.com 1 كنار پنجره ي عمرت نشستي و برگ هاي زرد زندگاني ات را بيهوده ورق مي زني! بيهودگي هايت را ببلع نت هاي زندگي را بنويس كنار هم رديف كن بنواز...

Lebih terperinci

Dari سیستم تعلیم تربیه ی سویدن برای افراد تازه وارد دوره ی ابتدایی و متوسطه و خانه ی سرگرمی یا خانه ی اوقات فراغت

Dari سیستم تعلیم تربیه ی سویدن برای افراد تازه وارد دوره ی ابتدایی و متوسطه و خانه ی سرگرمی یا خانه ی اوقات فراغت Dari سیستم تعلیم تربیه ی سویدن برای افراد تازه وارد برای کودکان ۷ تا ۱٥ ساله دوره ی ابتدایی و متوسطه و خانه ی سرگرمی یا خانه ی اوقات فراغت سیستم تعلیم تربیه ی سویدن دوره ی لیسه جوانان ۱۶ تا ۲۰ ساله اختیاری

Lebih terperinci

امکانات افزوده شده سال مالی جدید

امکانات افزوده شده سال مالی جدید شرکت نرم افزار حسابداری محک مفتخر است که در این نسخه امکاناتی جدید را به کاربر ارائه داده و همچنین تعدادی از خطاهای موجود در این نسخه را برای استفاده بهتر کاربر از نرم افزار رفع نموده است. امکانات افزوده

Lebih terperinci

اسکان مجدد پناهندگان با گزارش معلومات

اسکان مجدد پناهندگان با گزارش معلومات اسکان مجدد پناهندگان با حمایت مالی خصوصی ر کانادا ی د گزارش معلومات مند هستید و درخواستی شما توسط مقامات کانادایی تحت شما به اسکان مجدد در کانادا عالقه بررسی ابتدایی قرار گرفته است. اکنون شاید که شما عالقمند

Lebih terperinci

فصل چهارم: مدل رگرسیون. Maryam Farhadi

فصل چهارم: مدل رگرسیون. Maryam Farhadi 1 فصل چهارم: مدل رگرسیون متغیره چند Maryam Farhadi 2 نحوه تفسیر ضرایب رگرسیون خطی در مدلهای مختلف Maryam Farhadi 3 4 ویژگیهای تخمین زننده حداقل مربعات معمولی OLS تخمین زننده OLS را اصطالحا بهترین تخمین

Lebih terperinci

شركت پارس آذرخش نگارش :

شركت پارس آذرخش نگارش : شركت پارس آذرخش یکپارچه سیستم کتابخانه الکترونیک و دیجیتال آذرخش راهنمای آموزشی: جستجوی تمام متن نگارش : سیستم یکپارچه کتابخانه الکترونیک و دیجیتال آذرخش جستجوی تمام متن -1 دسترسی به بخش جستجوی تمام متن

Lebih terperinci

مجدد پناهندگان با مساعدت دولتی در کانادا گزارش معلوماتی

مجدد پناهندگان با مساعدت دولتی در کانادا گزارش معلوماتی اسکان مجدد پناهندگان با مساعدت دولتی در کانادا گزارش معلوماتی مند هستید درخواستی شما برای بررسی ابتدایی نزد مقامات شما به اسکان مجدد در کانادا عالقه کانادایی رسیده است. اکنون شاید که شما عالقمند دانستن

Lebih terperinci

01 P ERSIS CH/F ARSI

01 P ERSIS CH/F ARSI دگیری یادگیری یادگیری یادگیری یادگیری یادگیری یادگیری یادگیری یادگیری یاد 01 PERSISCH/FARSI زی کردن بازی کردن بازی کردن بازی کردن بازی کردن بازی کردن بازی کردن با ندیدن خندیدن خندیدن خندیدن خندیدن خندیدن

Lebih terperinci

راهنماي ثبت درخواست تا سیس مو سسه فرهنگی قرآن و عترت

راهنماي ثبت درخواست تا سیس مو سسه فرهنگی قرآن و عترت بسمه تعالي راهنماي ثبت درخواست تا سیس مو سسه فرهنگی قرآن و عترت (ع) متقاضي محترم سلام عليكم جزوه پیش رو به منظور آشناي ی متقاضیان تا سیس مو سسه فرهنگی قرآن و عترت(ع) با نحوه ثبت نام اینترنتی تقاضاي تا

Lebih terperinci

اسالید آموزشی مفاهیم پایه فناوری اطالعاتIT گردآورنده: سید هادی سید حسینی مهر 92

اسالید آموزشی مفاهیم پایه فناوری اطالعاتIT گردآورنده: سید هادی سید حسینی مهر 92 اسالید آموزشی مفاهیم پایه فناوری اطالعاتIT گردآورنده: سید هادی سید حسینی مهر 92 منظور از IT چیست مخفف کلمه Information Technology معنای به و IT فناوری اوری فن یا تکنولوژی و باشد می اطالعات مدیریت ذخیره

Lebih terperinci

تولید سختافزارهای پیشرفته و توسعه اشتغال تاسیس گردید. تاسیسات تولیدی صنایع با مساحت 42,500

تولید سختافزارهای پیشرفته و توسعه اشتغال تاسیس گردید. تاسیسات تولیدی صنایع با مساحت 42,500 شرکت ماشینهای اداری ایران )سهامی خاص( گروه مادیران از سال 1343 فعالیت خود را آغاز کرده و اکنون با حدود نیم قرن تجربه مفید و مستمر در زمینه عرضه بهترین ماشینهای اداری و انفورماتیک در کشور نماینده رسمی و

Lebih terperinci

مدرک معلوماتی درباره وظایف و حقوق پناهجویان اول معلومات خاص را بخوانید!

مدرک معلوماتی درباره وظایف و حقوق پناهجویان اول معلومات خاص را بخوانید! - 1 - مدرک معلوماتی درباره وظایف و حقوق پناهجویان اول معلومات خاص را بخوانید! لطفا به نکات مهم فوق توجه کنید: 1. با ما در پروسس پناهجویی همکاری کنید! همیشه حقیقت را بگوئید! شما وظیفه دارید و باید عالئق

Lebih terperinci

به نام خدا نویسنده: مقاله: BPMSها و استفاده از آنها برای بهبود اهداف سازمان امیر درجه پائیز

به نام خدا نویسنده: مقاله: BPMSها و استفاده از آنها برای بهبود اهداف سازمان امیر درجه پائیز به نام خدا مقاله: BPMSها و استفاده از آنها برای بهبود اهداف سازمان نویسنده: امیر درجه پائیز 0931 1 فهرست: 1 2 فصل مقدماتی بریکپارچه سازی سازمانی و مدیریت فرایند های کسب و کار )BPM( سیستم مدیریت فرایندهای

Lebih terperinci

یسازیاستراتژی راهنمای گامبه گام

یسازیاستراتژی راهنمای گامبه گام جار یسازیاستراتژی راهنمای گامبه گام پیاده سازیاستراتژیدرعمل سرشناسه: پدیدآور: نام و عنوان ویراست وضعیت نشر: مشخصات ظاهری: مشخصات شابک: موضوع: کنگره: بندی رده ۱۳۵۷ مجتبی لشکربلوکی راهنمایگامبهگامپیادهسازیاستراتژی

Lebih terperinci

: عوضوم یکشزپ تا زیهجت یکیر تکلا و ی مومع ینمیا

: عوضوم یکشزپ تا زیهجت یکیر تکلا و ی مومع ینمیا موضوع : ایمنی عمومی الکتریکی و تجهیزات پزشکی فروردین 59 1 2 گروه هدف رشته شغلی تجهیزات پزشکی اهداف آموزشی کاهش وقوع حوادث از طریق آموزش و آشنایی با اصطالحات برق و. برق گرفتگی ایمنی بیمارستان ها یکی از

Lebih terperinci

نسخه 2 جنبش دانشجویان هنضت جهانی اسالم

نسخه 2 جنبش دانشجویان هنضت جهانی اسالم بسم اهلل الرحمن الرحیم»حب احل س نی ی م ع نا«جزوه ارتباط گیری تعامل و مکالمه سازنده با مخاطب عراقی نسخه 2 جنبش دانشجویان هنضت جهانی اسالم اجنمن توسعه روابط مردمی دانشجویی ایران و عراق 2 فهرست مطالب 4 5

Lebih terperinci

Carrier Grade Ethernet

Carrier Grade Ethernet Carrier Grade Ethernet گردآورنده: واحد فنی شرکت سامانه سبز رایان فهرست Carrier Grade Ethernet چیست 3... مقایسه Carrier Ethernet با اترنت بر پایه...3 LAN پنج خصوصیت 4... Carrier Ethernet دیدگاه تحلیلگران...8

Lebih terperinci

کار با سیستم عامل پايۀ دهم دوره دوم متوسطه

کار با سیستم عامل پايۀ دهم دوره دوم متوسطه کار با سیستم عامل نصب و راه اندازی سیستم های رایانه ای رشتۀ شبکه و نرمافزار رایانه گروه برق و رایانه شاخۀ فنی و حرفهای پايۀ دهم دوره دوم متوسطه 1395 1 وزارت آموزش و پرورش سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي

Lebih terperinci

گزارش روزانه سی و یکم خرداد

گزارش روزانه سی و یکم خرداد به نام خدا گزارش روزانه سی و یکم خرداد ماه 1395 تهیه کننده: واحد تحقیق و مطالعات کارگزاری اردیبهشت ایرانیان 31 خرداد ماه 1395 1 فهرست: نمای کلی بازار... 3 3 روند تغییرات روزانه شاخص... کدال امروز... 3

Lebih terperinci

جلسات خانگی بهترین نوع آموزش قرآن است توصیه رهبر معظم انقالب)مدظله( درباره حفظ قرآن را جدی بگیریم من سرباز قرآن هستم

جلسات خانگی بهترین نوع آموزش قرآن است توصیه رهبر معظم انقالب)مدظله( درباره حفظ قرآن را جدی بگیریم من سرباز قرآن هستم جلسات خانگی بهترین نوع آموزش قرآن است توصیه رهبر معظم انقالب)مدظله( درباره حفظ قرآن را جدی بگیریم من سرباز قرآن هستم نگاهی به تفاهمنامههای همکاری مشترک آرزو دارم در حضور رهبرم قرآن بخوانم طور- آیه 48 بچهها

Lebih terperinci

کشور و افزایش پهنای باند فعالیتهای اینترنتی و مخابراتی نویسنده: شایسته خزائی نویسنده: آقای دکتر محمد مهدی مظفری

کشور و افزایش پهنای باند فعالیتهای اینترنتی و مخابراتی نویسنده: شایسته خزائی نویسنده: آقای دکتر محمد مهدی مظفری عنوان مقاله: توسعه مدیریت فناوری با استفاده گسترده تر از فیبرنوری در سطح کشور و افزایش پهنای باند فعالیتهای اینترنتی و مخابراتی نویسنده: شایسته خزائی دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی دانشگاه بین المللی

Lebih terperinci

فهرست سرمایهداری )کاپیتالیسم(... 2 کلیات...2 سیر تاریخی و مراحل سرمایهداری...5 اشاره...22 تعریف...25 سیر تاریخی چهرهها و گونهها...21 اشاره...

فهرست سرمایهداری )کاپیتالیسم(... 2 کلیات...2 سیر تاریخی و مراحل سرمایهداری...5 اشاره...22 تعریف...25 سیر تاریخی چهرهها و گونهها...21 اشاره... فهرست سرمایهداری )کاپیتالیسم(... 2 کلیات...2 مؤلفهها و ویژگیه یا سرمایهداری...4 سیر تاریخی و مراحل سرمایهداری...5 اشاره...22 سوسیالیسم... 51 تعریف...25 مؤلفهه یا سوسیالیسم... 21 سیر تاریخی چهرهها و گونهها...21

Lebih terperinci

نقل مکان متقاضیان برای حفاظت

نقل مکان متقاضیان برای حفاظت نقل مکان متقاضیان برای حفاظت ب یںى ن الملیل DARI ن ش رسیه معلوما ت ىى برای یونان عکس: آندره بون ت ىى SUPPORT IS OUR MISSION اگر به حفاظت ب یںى ن الملیل نیاز داشته و واجد ش رسایط ش رسکت در برنامه نقل مکان

Lebih terperinci

میشود. 1 Passive. 3 Service Level Agreement(SLA)

میشود. 1 Passive. 3 Service Level Agreement(SLA) بسمه تعالی مصوبات کمیسیون تنظیم مقررات ارتباطات مصوبه شماره 3 جلسهشماره 230 مورخ 1394/12/9 کمیسیون تنظیم مقررات ارتباطات در جلسه شماره 230 مورخ 1394/12/9 به منظور اجرایی شدن ماده 2 الحاقیه موافقتنامه پروانه

Lebih terperinci

نظر گرفتهايد. براي مثال سند Endangered Specise مطرح. انحصاري ميباشند. به superlabel در اصطلاح نام فضاي نام ميگويند. فضاي نام

نظر گرفتهايد. براي مثال سند Endangered Specise مطرح. انحصاري ميباشند. به superlabel در اصطلاح نام فضاي نام ميگويند. فضاي نام استفاده از فضاهاي نام در XML در دو فصل گذشته چگونگي تعريف الگو مجموعهاي از عناصر و ويژگيهاي تشكيل دهنده اسناد XML را ياد گرفتيد. حالا فرض كنيد كه ميخواهيد اسناد خود را با اسناد شخص ديگري تركيب نماييد.

Lebih terperinci

اسالمی پژوهشکده اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی برگزار کرد.

اسالمی پژوهشکده اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی برگزار کرد. چکیده: از سلسله نشستهای علمی تخصصی تاریخشفاهی سه نشست تخصصی در زمستان 1394 برگزار شد. نخستین نشست با عنوان پیوند تاریخ شفاهی و مطالعات بینرشتهای را انجمن ايراني تاريخ در روز چهارشنبه مورخ 1394/10/30 با

Lebih terperinci

سیستم عامل پیشرفته شاخه : کاردانش زمینه : خدمات گروه تحصیلی : رایانه زیر گروه : رایانه عنوان و نام پدیدآور مشخصات نشر مشخصات ظاهری شابک : : : : : : :

سیستم عامل پیشرفته شاخه : کاردانش زمینه : خدمات گروه تحصیلی : رایانه زیر گروه : رایانه عنوان و نام پدیدآور مشخصات نشر مشخصات ظاهری شابک : : : : : : : )ویندوز 7 و لینوکس دبیان( شاخه کاردانش زمینه خدمات گروه تحصیلی رایانه زیر گروه رایانه نام رشته مهارتی طراحی و توسعه تولید محتوای تصویرسازی با رایانه برنامه نویسی طراحی صفحات وب تولید چندرسانه ای تصویرسازی

Lebih terperinci

SET KEDUA. Jawab semua soalan. Baca dialog, kemudian jawab soalan-soalan

SET KEDUA. Jawab semua soalan. Baca dialog, kemudian jawab soalan-soalan SET KEDUA ا ج ب ع ن ج مي ع ا لا س ي ل ة: Jawab semua soalan الس و ا ل ا لا و ل: ا ق ر ا ا لح وا ر الا ت ي ث م ا ج ب ع ن ج مي ع ا لا س ي ل ة Baca dialog, kemudian jawab soalan-soalan ك ر يم : ه : ن ع ز

Lebih terperinci

گزارش مدیرعامل از عملکرد بانک در سال مالی 1393

گزارش مدیرعامل از عملکرد بانک در سال مالی 1393 اعیاد مبارک شعبانیه را به عموم همکاران گرامی تبریک میگوییم. ارگان رسمی بانک گردشگری - شماره 21- فروردین و اردیبهشت ماه 1394 در جریان مجمع عمومی عادی سالیانه بانک گردشگری صورت گرفت: گزارش مدیرعامل از عملکرد

Lebih terperinci

مدیریت استراتژیک بازار

مدیریت استراتژیک بازار .Aaker, David A کر دیوید آ سرشناسه پدیدآور نام و عنوان نشر مشخصات ظاهری مشخصات شابک اصلی عنوان موضوع کنگره ردهبندی دیویی ردهبندی ملی کتابشناسی شماره مترجمان کر آ دیوید مولف بازار/ استراتژیک مدیریت هاشمی.

Lebih terperinci

سیکا بخش صنعت نوآوری در دنیای پیرامون شما بخش صنعت سیکا 1

سیکا بخش صنعت نوآوری در دنیای پیرامون شما بخش صنعت سیکا 1 سیکا بخش صنعت نوآوری در دنیای پیرامون شما بخش صنعت سیکا 1 سیکا در یک نگاه 4 7 8 سیکا راه کارهایی برای عایق بندی به مدت بیش از 100 سال ارائه کرده است. اولین محصول ما Sika-1 همچنان در بازار عرضه میشود. سیکا

Lebih terperinci

به نام خداوند بخشنده و مهربان

به نام خداوند بخشنده و مهربان به نام خداوند بخشنده و مهربان پديدآور: نام و عنوان نشر: مشخصات ظاهری: مشخصات شابک: نویسی: فهرست وضعیت يادداشت: موضوع: افزوده: شناسه کنگره: بندی رده دیویی: بندی رده ملی: کتابشناسی شماره / هنازور شهای چال

Lebih terperinci

1 -حسابداری مدیریت را تعریف کرده و اهداف آن را بنویسید :

1 -حسابداری مدیریت را تعریف کرده و اهداف آن را بنویسید : 1 -حسابداری مدیریت را تعریف کرده و اهداف آن را بنویسید : حسابداری مدیریت شامل طراحی و استفاده از حسابداری در داخل سازمان است. حسابداری مدیریت را نمی توان مجموعه ای از قواعد ثابت به حساب آورد.بلکه روشهای

Lebih terperinci

مجله شیمی کوانتومی و اسپکتروسکوپی

مجله شیمی کوانتومی و اسپکتروسکوپی مجله شیمی کوانتومی و اسپکتروسکوپی 2:6 )1391( 59-65 Journal of Quantum Chemistry and Spectroscopy (JQCS) بررسی ترکیبات شیمیایی طبیعی موجود در اسانس گیاه Tanacetum parthenium L از منطقه ي كنگ استان خراسان

Lebih terperinci

بهسازی و نوسازی بافت فرسوده شهری با استفاده از مدل تحلیلی SWOT ( نمونه موردی قلعه وکیل آباد )

بهسازی و نوسازی بافت فرسوده شهری با استفاده از مدل تحلیلی SWOT ( نمونه موردی قلعه وکیل آباد ) بهسازی و نوسازی بافت فرسوده شهری با استفاده از مدل تحلیلی SWOT ( نمونه موردی قلعه وکیل آباد ) فائزه کوثر حانیه علی اکبرزاده 1 امیر احمد امینیان حسین فرهادیان مشهد بلوار فرهنگ فرهنگ شهرداری منطقه 11 farhadianh@mashhad.ir

Lebih terperinci

Journal of Quantum Chemistry and Spectroscopy (JQCS) الکترونیکی: پست تلفن:

Journal of Quantum Chemistry and Spectroscopy (JQCS) الکترونیکی: پست تلفن: اسپکتروسکوپی و کوانتومی شیمی مجله 2:6 )1391( 45-51 Journal of Quantum Chemistry and Spectroscopy (JQCS) كنگ ي منطقه از Parthenium.L Tanacetum گیاه اسانس در موجود طبیعی شیمیایی ترکیبات بررسی جرمی سنجی طیف

Lebih terperinci

Bacaan Tahlil Lengkap

Bacaan Tahlil Lengkap Bacaan Tahlil Lengkap (oleh Caraspot.com) 1. Kalimat Pembuka (bebas) 2. Khususan Al-Fatihah إلى ح ض ر ة الن بي ال م ص ط ف ى مح مد ص ل ى االله ع ل ي ه و س ل م (ا ل ف اتح ة) ثم إلى ح ض ر ة إ خ و ان ه م ن

Lebih terperinci

Hari Akhir dan Bekalnya

Hari Akhir dan Bekalnya Hari Akhir dan Bekalnya إ ن الح مد ل ن حم د ه و ن ست ع ين ه و ن ست غف ر ه و ن ع وذ ب ال م ن ش ر ور أ نف س ن ا و س ي ئ ات أ عم ال ن ا م ن ي هد ه ال ف ل م ض ل ل ه و م ن ي ضل ل ف ل ه اد ي ل ه أ شه د أ ن ل

Lebih terperinci

Ferhenga. Koma Kurdîya Kurmancî. Elî PAKSÊRÊŞT(Makûyî),Haşim MEHMÛDÎ, Şehnaz OMERZADE, Nasir ECEMÎ,Mohsin QULÎZADE,Kejal PADAŞ,Efsûn YÛSIFÎ

Ferhenga. Koma Kurdîya Kurmancî. Elî PAKSÊRÊŞT(Makûyî),Haşim MEHMÛDÎ, Şehnaz OMERZADE, Nasir ECEMÎ,Mohsin QULÎZADE,Kejal PADAŞ,Efsûn YÛSIFÎ Ferhenga Kurdî ( Kurmancî ) - Farsî Koma Kurdîya Kurmancî Elî PAKSÊRÊŞT(Makûyî),Haşim MEHMÛDÎ, Şehnaz OMERZADE, Nasir ECEMÎ,Mohsin QULÎZADE,Kejal PADAŞ,Efsûn YÛSIFÎ Kurmancî / 1 1 Koma Kurdîya Kurmancî

Lebih terperinci

پاسخ گياهان به محرك ها

پاسخ گياهان به محرك ها ف ص ل 9 پسخ گيهن به محرك ه مقدمه گيهن به علئمي كه ز محيط دريفت مي كنند پسخ مي دهند شيد ديده بشيد كه سقه به سمت آي زمين رشد ميكند. گيهن ب تيير فصل و در نتيجه تيير دم و طول روز گل مي د ه ن د ميتت سمت ته

Lebih terperinci

2 -انواع سازمان را از نظر اسکات را نام ببرید و و یژگی های آن را توضیح دهید.

2 -انواع سازمان را از نظر اسکات را نام ببرید و و یژگی های آن را توضیح دهید. 1 -سازمان را تعریف کنید سازمان مجمعه هدفمندی است که پیر یک نظام است د مرزها حددی است که آن از محیط جدا میسازد در 2 -اناع سازمان را از نظر اسکات را نام ببرید یژگی ه آن را تضیح دهید سازمان به عنان یك سیستم

Lebih terperinci

رایزن بازرگانی ایران در اندونزی-جاکارتا مهمترین فروشگاههای زنجیره ای و شبکه توزیع در اندونزی. Jl. Terusan Angkasa B2 Kav-1.

رایزن بازرگانی ایران در اندونزی-جاکارتا مهمترین فروشگاههای زنجیره ای و شبکه توزیع در اندونزی. Jl. Terusan Angkasa B2 Kav-1. رایزن بازرگانی ایران در اندونزی-جاکارتا مهمترین فروشگاههای زنجیره ای و شبکه توزیع در اندونزی اسم فروشگاه زنجیره ای اسم شرکت اصلی تعداد شعب )فروشگاهها( محصوالت آدرس تلفن ایمیل وبسایت نحوه ارتباط با فروشگاه

Lebih terperinci

ABSTRAK. Kata Kunci: Contextual Teaching and Learning, Audio Visual, Hasil Belajar, Aqidah Akhlak

ABSTRAK. Kata Kunci: Contextual Teaching and Learning, Audio Visual, Hasil Belajar, Aqidah Akhlak ABSTRAK Skripsi dengan judul Penerapan Model Contextual Teaching and Learning dengan Media Audio Visual untuk Meningkatkan Hasil Belajar Aqidah Akhlak Peserta Didik Kelas IV B MI WB Hidayatut Thullab Kamulan

Lebih terperinci

KANDUNGAN. 1. Zikir Selepas Solat Zikir di Waktu Pagi Zikir di Waktu Petang 25-38

KANDUNGAN. 1. Zikir Selepas Solat Zikir di Waktu Pagi Zikir di Waktu Petang 25-38 KANDUNGAN 1. Zikir Selepas Solat 3-9 2. Zikir di Waktu Pagi 10-24 3. Zikir di Waktu Petang 25-38 1 PANDUAN 1. Zikir ini disusun untuk dibaca setiap kali selepas solat fardhu, waktu pagi dan waktu petang.

Lebih terperinci

KHOTBAH JUMAT KETUA DPR RI DI MASJID MPR/DPR/DPD-RI JAKARTA JUMAT, 19 JULI 2011

KHOTBAH JUMAT KETUA DPR RI DI MASJID MPR/DPR/DPD-RI JAKARTA JUMAT, 19 JULI 2011 KHOTBAH JUMAT KETUA DPR RI DI MASJID MPR/DPR/DPD-RI JAKARTA JUMAT, 19 JULI 2011 DEWAN PERWAKILAN RAKYAT REPUBLIK INDONESIA 2011 RAMADHAN MEMBENTUK PRIBADI YANG TAQWA Oleh Dr. H. Marzuki Alie Khotbah Jumat

Lebih terperinci

Mobinnet.ir 1544.ir 1varzes h.com 2noor.com. Abadis.ir abs haratefeha.ir Adliran.ir afarinak.ir afs aran.ir Aftabnews.ir aghigh.ir

Mobinnet.ir 1544.ir 1varzes h.com 2noor.com. Abadis.ir abs haratefeha.ir Adliran.ir afarinak.ir afs aran.ir Aftabnews.ir aghigh.ir ردیف 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 آدرس وبسایت Mobinnet.ir 1544.ir 1varzes h.com 2noor.com 313fadai.ir 90tv.ir Abadis.ir abs haratefeha.ir

Lebih terperinci

كيفي ة صلا الترا لايرح TATA CARA SHOLAT TARAWIH

كيفي ة صلا الترا لايرح TATA CARA SHOLAT TARAWIH كيفي ة صلا الترا لايرح TATA CARA SHOLAT TARAWIH DI MASJID JAMI' NURUL HIDAYAH KALIBATA Disusun Oleh PANITIA KEGIATAN RAMADHAN MASJID JAMI NURUL HIDAYAH Jl. Warung Jati Timur No. 25A Rt. 007/04 Kel. Kalibata

Lebih terperinci

BAHASA ARAB (PROGRAM STUDI BAHASA)

BAHASA ARAB (PROGRAM STUDI BAHASA) BAHASA ARAB (PROGRAM STUDI BAHASA) KATA PENGANTAR Keputusan Menteri Pendidikan Nasional No. 153/U/2003, tanggal 14 Oktober 2003, tentang Ujian Akhir Nasional Tahun Pelajaran 2003/2004, antara lain menetapkan

Lebih terperinci

مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة

مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة http://www.shamela.ws مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة ] الكتاب : الزواجر عن اقتراف الكبائر مصدر الكتاب : موقع اإلسالم http://www.al-islam.com [ الكتاب مشكول ومرقم آليا غري موافق للمطبوع

Lebih terperinci

مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة

مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة http://www.shamela.ws مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة ] الكتاب : الزواجر عن اقتراف الكبائر مصدر الكتاب : موقع اإلسالم http://www.al-islam.com [ الكتاب مشكول ومرقم آليا غري موافق للمطبوع

Lebih terperinci

PARA SHAHABAT PALING UTAMA DI UMAT INISETELAH NABINYA, KECUALI MEREKA TIDAK MAKSUM (TERJAGA DARI DOSA) الصحابة أفضل الا مة بعد نبيها إلا أنهم غ معصوم.

PARA SHAHABAT PALING UTAMA DI UMAT INISETELAH NABINYA, KECUALI MEREKA TIDAK MAKSUM (TERJAGA DARI DOSA) الصحابة أفضل الا مة بعد نبيها إلا أنهم غ معصوم. PARA SHAHABAT PALING UTAMA DI UMAT INISETELAH NABINYA, KECUALI MEREKA TIDAK MAKSUM (TERJAGA DARI DOSA) الصحابة أفضل الا مة بعد نبيها إلا أنهم غ معصوم. ] إندوني [ Indonesia - Indonesian - Syaikh Muhammad

Lebih terperinci

مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة

مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة http://www.shamela.ws مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة ] الكتاب : الزواجر عن اقتراف الكبائر مصدر الكتاب : موقع اإلسالم http://www.al-islam.com [ الكتاب مشكول ومرقم آليا غري موافق للمطبوع

Lebih terperinci

صحيح مسلم 69/31 التسهيل يف معرفة قواعد لغة التنزيل. Dhamir Muttashil

صحيح مسلم 69/31 التسهيل يف معرفة قواعد لغة التنزيل. Dhamir Muttashil متتصصلل ضممييرر Dhamir Muttashil? ك ت ابه ك ت ابه م ا ك ت ابه م ك ت ابه ا ك ت ابه م ا ك ت ابه ن ك ت ابك ك ت ابك م ا ك ت ابك ن ك ت ابك ك ت ابك م ا ك ت ابك م ك ت ابن ا ك ت اب Terjemahkan ke dalam bahasa

Lebih terperinci

الفعل الصحيح و المعتل Kata Kerja Sehat dan Sakit

الفعل الصحيح و المعتل Kata Kerja Sehat dan Sakit Pelajaran 3 الفعل الصحيح و المعتل Kata Kerja Sehat dan Sakit Perhatikan kalimat-kalimat berikut ini! ع ل م ا ن س ي ك و ن م ن كم م ر ض ى 1. sakit. Tuhanmu tahu bahwa sebagian kalian akan ت ب ت ي دا ا ب

Lebih terperinci

گفتار آغازین اقدام نموده است. شرکت گروه سرمایه گذاری مسکن سایر شرکت های گروه مورد بهره برداری قرار گرفته است بلکه برای هر شرکت ساختمانی

گفتار آغازین اقدام نموده است. شرکت گروه سرمایه گذاری مسکن سایر شرکت های گروه مورد بهره برداری قرار گرفته است بلکه برای هر شرکت ساختمانی 1 الگوی ساخت مسکن در کشور باید با توجه به"نیاز واقعی زندگی مردم" و متناسب با"فرهنگ و روحیات مردم"تهیه شود. از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مسئوالن وزارت مسکن و شهرسازی 1379/03/25 گفتار آغازین شرکت

Lebih terperinci

40 Hadis dari kata-kata yang gharib atau mubham

40 Hadis dari kata-kata yang gharib atau mubham TUGAS MATA KULIAH STUDI SOFTWARE HADIS Dosen Pengampu: Dr. Muhammad Alfatih Suryadilaga, S. Ag., M. Ag. Oleh: Dian Aulia Nengrum (15551020) 40 Hadis dari kata-kata yang gharib atau mubham 1. ح د ث ن ا

Lebih terperinci

مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة

مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة http://www.shamela.ws مت إعداد هذا امللف آليا بواسطة املكتبة الشاملة ] الكتاب : الزواجر عن اقتراف الكبائر مصدر الكتاب : موقع اإلسالم http://www.al-islam.com [ الكتاب مشكول ومرقم آليا غري موافق للمطبوع

Lebih terperinci

Khutbah AL-JUM'AH. Edisi:10/2/Muharrom/1437 KHUTBAH PERTAMA

Khutbah AL-JUM'AH. Edisi:10/2/Muharrom/1437 KHUTBAH PERTAMA Khutbah AL-JUM'AH Edisi:10/2/Muharrom/1437 KHUTBAH PERTAMA ب س م للا الر ح م ن الر ح يم ا ب الل م ن ش ر و ر أ ن ف س ن ون ع و ذ ف ر ه غ ون س ت ه ع ين ون س ت ل ل ه ن ح م ده إ ن ال ح م د أ ن ف ل ه اد ى ل

Lebih terperinci

BAB V PRINSIP PENGOBATAN

BAB V PRINSIP PENGOBATAN BAB V PRINSIP PENGOBATAN A. Ayat-ayat al-qur`an 1. QS. An-Nahl [16]: 69 س ر ل ر بر ذ ل ر ا ي ر م رن ب ط و ن ر ا ش ر ا خ م ت ل ر أ ل و انر ف ير ش ر ا ل لنمراس إ من ث م ك ل ي م ن ك ل الثمم ر ا ف اس رل ي

Lebih terperinci

Khutbah Jumat Dalam Rangka Hari jadi Bogor ke- 534 Tingkat Kabupaten Bogor Tahun 2016

Khutbah Jumat Dalam Rangka Hari jadi Bogor ke- 534 Tingkat Kabupaten Bogor Tahun 2016 ع ا ق ل الله ا Khutbah Jumat Dalam Rangka Hari jadi Bogor ke- 534 Tingkat Kabupaten Bogor Tahun 2016 MENGAWAL KABUPATEN BOGOR MENUJU KABUPATEN TERMAJU DI INDONESIA Oleh DR. KH. Ahmad Mukri Aji, MA., MH.

Lebih terperinci

MEMPROSPEK MASA DEPAN

MEMPROSPEK MASA DEPAN MEMPROSPEK MASA DEPAN Oleh : Roni Djamaloeddin إ ن ا ل م د ل ل ن م د ه و ن س ت ع ي ن و و ن س ت غ ف ر ه و ن ع وذ ب هلل م ن ش ر و ر أ ن ف س ن ا و م ن س ي ئ ات أ ع م ال ن ا م ن ي ه د ه هللا ف ال م ض ل ل و

Lebih terperinci

Bacaan Ruqyah Syar'iyyah

Bacaan Ruqyah Syar'iyyah Bacaan Ruqyah Syar'iyyah Menurut ajaran yang dicontohkan oleh Sheikh Abdurrouf Ben Halima, adalah sebagai berikut: 1. Membaca Surat Al fatiha 11x 2. Membaca Ayat Kursi 11x 3. Membaca Surat Al Ikhlas 11x

Lebih terperinci

ABSTRAK. Kata Kunci: Peningkatan Motivasi, dan Peningkatan Keterampilan Membaca.

ABSTRAK. Kata Kunci: Peningkatan Motivasi, dan Peningkatan Keterampilan Membaca. ABSTRAK Skripsi dengan judul Penerapan Metode PQ4R ( Preview, Question, Read, Refleck, Recite, Review) Untuk Meningkatkan Keterampilan Membaca Pada Mata Pelajaran Bahasa Indonesia Peserta Didik Kelas V

Lebih terperinci

Rasulullah menjawab engkau bersedekah dengan roti bakar lebih aku cintai dari engkau sholat sunnah 200 raka at.

Rasulullah menjawab engkau bersedekah dengan roti bakar lebih aku cintai dari engkau sholat sunnah 200 raka at. Hadis tentang Pentingnya Bekerja حد ثن ي أب ي رح مه اهلل تعالى حد ثنا م حم د ب ن جناح أب و حف ص حد ثنا عل ي ب ن أن س ب ه بة إ س حاق عن أب ي م عاو ية عن سع ي د ب ن أب ي عر و و ل ي الل ه ت عالى ع نه قا ل

Lebih terperinci

أ. ف ك ي و م ا ل ح د ص ب اح ا و ج ب ع ل ى ج ي ع ط ل ب م ع ه د الش ف اء م م د ي ة ل ل ب ن ي ب انت و ل ي وك ي اك ر ت ا ح ك ر اس ة ال م ف ر د ات و ال ق ل

أ. ف ك ي و م ا ل ح د ص ب اح ا و ج ب ع ل ى ج ي ع ط ل ب م ع ه د الش ف اء م م د ي ة ل ل ب ن ي ب انت و ل ي وك ي اك ر ت ا ح ك ر اس ة ال م ف ر د ات و ال ق ل أ. ال ب اب الث ال ث ن ت ائ ج ال ب ح ث ت ط ب ي ق ط ر ي ق ة ال م ح اد ث ة ف ي م ع ه د الش ف اء م ح م د ي ة ل ل ب ن ي ن ب ان ت ي و كي اك رت ا و و ت ط ب ي ق ط ر ي ق ة ال م ح اد ث ة ف ي م ع ه د الش ف اء م ح

Lebih terperinci

محمدهادي بناكار خلاصه هدف مقدمه.

محمدهادي بناكار خلاصه هدف مقدمه. مديريت استراتژيك و مديريت بر مبنايي هدف محمدهادي بناكار خلاصه فهم روشني از مديريت بر مبناي هدف در ارتباط با مديريت استراتژيك در ادبيات تحقيق يافت نشده است. اين مقاله سعي دارد كه پيچدگي هاي كه مديريت بر

Lebih terperinci

PEDOMAN HIDUP ISLAMI WARGA MUHAMMADIYAH

PEDOMAN HIDUP ISLAMI WARGA MUHAMMADIYAH PEDOMAN HIDUP ISLAMI WARGA MUHAMMADIYAH Capaian Pembelajaran MENELAAH makna dan kandungan PHIWM, MENDORONG pembentukan kepribadian MENERAPKAN dalam kehidupan sehari-hari Diskripsi MK Membentuk kepribadian

Lebih terperinci

Hadis tentang Bahaya zikir Jahr dan zikir koor Dihimpun oleh : M. Danusiri

Hadis tentang Bahaya zikir Jahr dan zikir koor Dihimpun oleh : M. Danusiri Hadis tentang Bahaya zikir Jahr dan zikir koor Dihimpun oleh : M. Danusiri أ خ ب ر ن ا ال ح ك م ب ن ال مب ار ك أ خ ب ر ن ا ع م رو ب ن ي ح ي ى ق ا ل س مع ت أ بي يح د ث ع ن أ بيه ق ا ل كن ا ن ج لس ع ل ى

Lebih terperinci

Khutbah Jum at - Jiwa Yang Merdeka

Khutbah Jum at - Jiwa Yang Merdeka Khutbah Jum at - Jiwa Yang Merdeka http://mtaufiknt.wordpress.com ح ي أ م ر ن ا ب احال حعت ص ام ب ح بل اهلل. أ حشه د أ حن ال إ ل و إ ال اهلل ا ح ل ح مد ل ل و ال ذ و حد ه ال ش ر ي ح ك ل و. و أ حشه د أ ن

Lebih terperinci

KHUTBAH GERHANA MATAHARI

KHUTBAH GERHANA MATAHARI KHUTBAH GERHANA MATAHARI Khotbah I ا ل ح م د ل له ر ب ال ع ال م ي ن ا ل ذ ي خ ل ق ا لا ن س ان خ ل ي ف ة ف ي ا لا ر ض و ال ذ ي ج ع ل ك ل ش ي ي إ ع ت ب ار ا ل ل م ت ق ي ن و ج ع ل ف ى ق ل و ب ال م س ل م ي

Lebih terperinci

Kita yang Selalu Lalai

Kita yang Selalu Lalai ه ه Khutbah Jumat: Kita yang Selalu Lalai Page 1 Oleh: Muhammad Abduh Tuasikal Khutbah Jumat (Jumat Pon), 6 Rabi ul Awwal 1439 H 24 November 2017 @ Masjid Jami Al-Adha, Pesantren Darush Sholihin, Panggang,

Lebih terperinci

ABSTRAK Kata Kunci : Pembelajaran Agama Islam, dan Narapidana.

ABSTRAK Kata Kunci : Pembelajaran Agama Islam, dan Narapidana. ABSTRAK Skripsi dengan judul Pembelajaran Agama Islam Bagi Narapidana Di Lembaga Pemasyarakatan Kelas II B Kabupaten Tulungagung ditulis oleh Mei Ayu Elita, NIM. 3211113122, pembimbing Dr. H. Abdul Manab,

Lebih terperinci

ورد سورة يس و التهليل مع دعائها

ورد سورة يس و التهليل مع دعائها ورد سورة يس و التهليل مع دعائها WIRID SURAH YASIN, TAHLIL, DAN DO ANYA Bacaan pembukaan sebelum pembacaan Yasin dan Tahlil: ا ل فات ة ل ق ر ائ ة س و ر ة يس و س و رة ا ل خ ل ص م ع الت هل ي ل وث واب ها خ

Lebih terperinci

ABSTRAK. Kata Kunci: Quantum teaching, Al-Qur an Hadits, Hasilbelajar

ABSTRAK. Kata Kunci: Quantum teaching, Al-Qur an Hadits, Hasilbelajar ABSTRAK Skripsi dengan judul Penerapan Model Quantum Teaching untuk Meningkatkan Hasil Belajar Al-Qur an Hadits Peserta Didik Kelas IV MIN Pandansari Ngunut Tulungagung ini ditulis oleh Rizqi Astri Rokhmahningtyas,

Lebih terperinci

ك ل وا و اش ر ب وا م ن رز ق الل ه و لا ت ع ث و ا في الا ر ض م ف س د ين ل ل ه إ ن ك نت م إ ي اه ت ع ب د ون

ك ل وا و اش ر ب وا م ن رز ق الل ه و لا ت ع ث و ا في الا ر ض م ف س د ين ل ل ه إ ن ك نت م إ ي اه ت ع ب د ون Ayat AL Qur an Tentang Rezeki Al Baqarah ( 2 ) : 58 و إ ذ ق ل ن ا اد خ ل وا ه ذ ه ال ق ر ي ة ف ك ل وا م ن ه ا ح ي ث ش ي ت م ر غ دا و اد خ ل وا ال ب اب س جدا و ق ول وا ح ط ة ن غ ف ر ل ك م خ ط اي اك م و

Lebih terperinci

ناﺮﻳا رﻮﺸﻛ رد تاﺮﺑﺎﺨﻣ لﻮﺤﺗ ﺮﻴﺳ و ﻪﭽﺨﻳرﺎﺗ

ناﺮﻳا رﻮﺸﻛ رد تاﺮﺑﺎﺨﻣ لﻮﺤﺗ ﺮﻴﺳ و ﻪﭽﺨﻳرﺎﺗ تاريخچه و سير تحول مخابرات در كشور ايران (1391 1236 ) سال 1236 نصب اولين خط تلگراف در ايران بين تهران و چمن سلطانيه (اردوگاه تابستاني ناصر الدين شاه در نزديكي زنجان ( سال 1238 اتصال خط تلگراف ايران به

Lebih terperinci

ب س م االله الر ح من الر ح ي م

ب س م االله الر ح من الر ح ي م Dewan Syari ah Nasional setelah Menimbang Mengingat DEWAN SYARI AH NASIONAL FATWA DEWAN SYARI AH NASIONAL NO: 73/DSN-MUI/XI/2008 Tentang MUSYARAKAH MUTANAQISAH ب س م االله الر ح من الر ح ي م : a. bahwa

Lebih terperinci

التسهيل يف معرفة قواعد لغة التنزيل. Bab V. Al-Af'aal (Fi il-fi il) 1. Fi'il Madhi, Fi'il Mudhari' dan Fi'il Amr

التسهيل يف معرفة قواعد لغة التنزيل. Bab V. Al-Af'aal (Fi il-fi il) 1. Fi'il Madhi, Fi'il Mudhari' dan Fi'il Amr Bab V Al-Af'aal (Fi il-fi il) 1. Fi'il Madhi, Fi'il Mudhari' dan Fi'il Amr ا ل ف ع ل ال م اض ي : م ا د ل ع ل ى ح د وث ف ع ل ف ي ز م ان ال م ا ضي. م ث ل : خ ل ق خ ر ج أ م ر أ ك ل ت ص ر ي ف الف ع ل ال م

Lebih terperinci

AMALAN DAN DOA MURAH REZEKI

AMALAN DAN DOA MURAH REZEKI AMALAN DAN DOA MURAH REZEKI 1) Membaca SURAH AL-WAQIAH - Sabda Rasulullah SAW: م ن قرا س ور ة الو اق ع ة ف ي كل لي لة لم ت ص ب ه فا قة Sesiapa yang membaca surah al-waqiah pada setiapa malam ia tidak akan

Lebih terperinci

Ridha Istri Selingkuh

Ridha Istri Selingkuh Khutbah Jumat Ridha Istri Selingkuh Khutbah Jumat di Masjid Jami Al-Adha Pesantren Darush Sholihin Page 1 Jumat Wage, 21 Safar 1439 H (10 November 2017) Khutbah Pertama ه كل ر ه عل د ين ن الح ق ل يظ ه

Lebih terperinci

KHOTBAH JUMAT KETUA DPR RI DI MASJID ISTIQLAL JAKARTA JUMAT, 15 JULI 2011

KHOTBAH JUMAT KETUA DPR RI DI MASJID ISTIQLAL JAKARTA JUMAT, 15 JULI 2011 KHOTBAH JUMAT KETUA DPR RI DI MASJID ISTIQLAL JAKARTA JUMAT, 15 JULI 2011 DEWAN PERWAKILAN RAKYAT REPUBLIK INDONESIA 2011 PANDANGAN UMMAT ISLAM TERHADAP PANCASILA Oleh Dr. H. Marzuki Alie Khotbah Jumat

Lebih terperinci

ISLAM dan DEMOKRASI (1)

ISLAM dan DEMOKRASI (1) ISLAM dan DEMOKRASI (1) Islam hadir dengan membawa prinsip-prinsip yang umum. Oleh karena itu, adalah tugas umatnya untuk memformulasikan program tersebut melalui interaksi antara prinsip-prinsip Islam

Lebih terperinci

; ) ا ( alif Disebut mad thabi i (mad asli) apabila terdapat harakat fathah diikuti

; ) ا ( alif Disebut mad thabi i (mad asli) apabila terdapat harakat fathah diikuti BAB 10 HUKUM BACAAN MAD DAN WAQAF Standar Kompetensi 10. Menerapkan hukum bacaan mad dan waqaf Kompetensi Dasar 10.1. Menjelaskan hukum bacaan mad dan waqaf 10.2. Menunjukkan contoh hukum bacaan mad dan

Lebih terperinci

MENELADANI ETOS KERJA RASULULLAH SAW. Tafsir Surat Al Ahzab: 21

MENELADANI ETOS KERJA RASULULLAH SAW. Tafsir Surat Al Ahzab: 21 MENELADANI ETOS KERJA RASULULLAH SAW. Tafsir Surat Al Ahzab: 21 للا ح س ن ة أ سو ة ر س ول ف ي ل ك م ك ان ل ق د ي رج و ك ان ل م ن للا ا ل خ ر و الي وم و ذ ك ر للا )األحزاب: 21 ( ك ث ير ا Sesungguhnya telah

Lebih terperinci

Khutbah Gerhana Matahari

Khutbah Gerhana Matahari Khutbah Pertama Khutbah Gerhana Matahari السالم عليكم ورحمة هللا ر هللا الع ظ ي م الذي ال اله ا الا ه ( 9 كالي ) ي وم و ا ت و ب ا ل ي ه و الح ي الق ا س ت غ ف ر ض و ج ع ل الظ ل م ات و الن و ر م ال ح م د

Lebih terperinci

Alhamdulillah washshalatu wassalamu 'ala rasulillah, wa ba'd Shalat Sunnat Tasbih

Alhamdulillah washshalatu wassalamu 'ala rasulillah, wa ba'd Shalat Sunnat Tasbih ijk Alhamdulillah washshalatu wassalamu 'ala rasulillah, wa ba'd Shalat Sunnat Tasbih Shalat Sunnat tasbih ialah shalat yang sebagaimana diajarkan oleh Rasulullah SAW kepada mamaknya Abbas Ibn Abdul Muthalib.

Lebih terperinci

Keutamaan Puasa Ramadhan

Keutamaan Puasa Ramadhan Keutamaan Puasa Ramadhan من فضا ل صا مضا [ Indonesia Indonesian ند نn ] Muhammad Ibn Syâmi Muthâin Syaibah Terjemah : Syafar Abu Difa Editor : Eko Haryanto Abu Ziyad 2010-1431 من فضا ل صا مضا» باللغة لا

Lebih terperinci

Edisi: 9/25/12/1436. Bala dan Adzab

Edisi: 9/25/12/1436. Bala dan Adzab Khutbah AL-JUM'AH Edisi: 9/25/12/1436 Sebab Ditimpakannya Bala dan Adzab Khutbah Pertama: ا و م ن ب اهلل م ن ش ر و رأ ن ف س ن ع وذ ون ف ر ه غ ون س ت ه ع ي ن ون س ت ل له ن ح م ده إ ن ال ح م د. ف ل ه اد

Lebih terperinci

BAB IV ANALISIS KONSEP GURU MENURUT AL-GHAZALI DALAM KITAB IHYA ULUMIDDIN. A. Kriteria dan Syarat Guru menurut Al-Ghazali dalam Kitab Ihya

BAB IV ANALISIS KONSEP GURU MENURUT AL-GHAZALI DALAM KITAB IHYA ULUMIDDIN. A. Kriteria dan Syarat Guru menurut Al-Ghazali dalam Kitab Ihya ل ب ف لا ا ن ا ا ب ف ك BAB IV ANALISIS KONSEP GURU MENURUT AL-GHAZALI DALAM KITAB IHYA ULUMIDDIN A. Kriteria dan Syarat Guru menurut Al-Ghazali dalam Kitab Ihya Ulumiddin Diantara kriteria dan syarat guru

Lebih terperinci

-NUR ROFIAH- Kuliah Minguan Kajian Gender Ruang PSGA UIN Syarif Hidayatullah Jakarta Rabu, 7 Mei 2014

-NUR ROFIAH- Kuliah Minguan Kajian Gender Ruang PSGA UIN Syarif Hidayatullah Jakarta Rabu, 7 Mei 2014 -NUR ROFIAH- Kuliah Minguan Kajian Gender Ruang PSGA UIN Syarif Hidayatullah Jakarta Rabu, 7 Mei 2014 Say: He is Allah, the One and Only. Allah, the Eternal, Absolute. He begetteth not, nor is He begotten.

Lebih terperinci

Dibalik Selubung Asap [M.Taufik N.T]

Dibalik Selubung Asap [M.Taufik N.T] Dibalik Selubung Asap [M.Taufik N.T] و ن ع وذ ب الل م حن ش ر ح حغف ر حه ور إ ن ا ح ل ح مد ل ل و ن حم د ه و ن ح ست ع ح ي ن و و ن ح ست أ نحف س ن ا و م حن س ي ئ ات أ حعم ال ن ا م حن ي ح هد ه الل ف ل م ض ل

Lebih terperinci

اعوذبا اهلل من الشيطان الرجيم.

اعوذبا اهلل من الشيطان الرجيم. MEWARISI JASA PAHLAWAN Oleh : Roni Djamaloeddin ا ل ح م د هلل ال ذ ى ا ر س ل ر س و ل و ب ا ل ه د ى و د ي ن ال ح ق ل ي ظ ه ر ه ع ل ى الد ي ن ك ل و. ا ش ه د ا ن ال ا ل و ا ال اهلل و ح د ه ال ش ر يك ل و.

Lebih terperinci

Al-Quran adalah kalamullah yang diturunkan kepada Nabi Muhammad, lafazhnya adalah mu jizat, membacanya adalah ibadah, sampai kepada kita dengan

Al-Quran adalah kalamullah yang diturunkan kepada Nabi Muhammad, lafazhnya adalah mu jizat, membacanya adalah ibadah, sampai kepada kita dengan القران الكريم تعريف القران الكريم كلام اهلل المنزل علي نبيه محمد المعجز بلفظه المتعبد بتلاوته المنقول بالتوا تر المكتوب في المصاحف من أول سورة الفا تحة إلي آخر سورة الناس. Al-Quran adalah kalamullah yang

Lebih terperinci

KAJIAN LAFAL DARI SEGI FORMULA TAKLIF. Lafal ditinjau dari segi formula taklif (bentuk pembebanannya) dibagi menjadi dua: amar dan nahi

KAJIAN LAFAL DARI SEGI FORMULA TAKLIF. Lafal ditinjau dari segi formula taklif (bentuk pembebanannya) dibagi menjadi dua: amar dan nahi KAJIAN LAFAL DARI SEGI FORMULA TAKLIF Lafal ditinjau dari segi formula taklif (bentuk pembebanannya) dibagi menjadi dua: amar dan nahi األمر Perintah A. Pengertian Amar (Perintah) adalah tuntutan untuk

Lebih terperinci

1223/2 SULIT BAHAGIAN PENDIDIKAN ISLAM KEMENTERIAN PENDIDIKAN MALAYSIA PENDIDIKAN ISLAM SET 3 KERTAS 2 SATU JAM EMPAT PULUH MINIT

1223/2 SULIT BAHAGIAN PENDIDIKAN ISLAM KEMENTERIAN PENDIDIKAN MALAYSIA PENDIDIKAN ISLAM SET 3 KERTAS 2 SATU JAM EMPAT PULUH MINIT 1223/2 Pendidikan Islam Kertas 2 SET 3 2015 1 jam BAHAGIAN PENDIDIKAN ISLAM KEMENTERIAN PENDIDIKAN MALAYSIA ================================== SIJIL PELAJARAN MALAYSIA 2015 PENDIDIKAN ISLAM SET 3 KERTAS

Lebih terperinci